وقتی سخن از بزرگترین واحد اجتماعی به میان میآید، منظور نه بزرگی در عرض و جغرافیاست، بلکه بزرگی به وسیعترین قلمرو ارتباطی در یک جامعه است که همه ساحات اجتماعی را در بزرگترین قلمرو مربوط به همان جامعه متأثر میکند و در همه آنها اثر میگذارد.
بنابراین، ضرورتاً هر تمدنی به لحاظ جغرافیا وسیع نیست و هر تمدنی ضرورتاً یک امپراطوری نیست. آنچه در یک تمدن اهمیت پیدا میکند نه وسعت در جغرافیا، بلکه قابلیت توسعه و تسری به دیگر جوامع و تمدنهاست. هرچند ممکن است یک تمدن به لحاظ جغرافیایی بسیار کوچک باشد، آنچه یک تمدن را رسمیت میبخشد و آن را به لحاظ تمدنی در چشم دیگرانی که در آن تمدن زندگی نمیکنند معتبر میکند، قابلیت الگوسازی و تسری الگوهای زیستی و نظام مناسبات انسانی آن جامعه به دیگر جوامع انسانی است.
عنصر دیگر در ماهیت تمدن، تأکید بر تکثر گروهها، ادیان، فرهنگها و به طور کلی واحدهای اجتماعی است. در یک تمدن، سخن از یک فرد، یک ملت، یک زبان و حتی یک آیین امری دور از ذهن و واقعیت است. هرچند ممکن است یک آیین و یک فرهنگ در یک تمدن غالب باشد، همواره در هر تمدنی انسانهای مختلف، فرهنگهای متعدد، زبانهای گوناگون و خواستههای متنوعی وجود دارند و هر یک سهم تمدنی ایفا میکنند (صدری 1380: 35). در این بین، کارکرد تمدن ایجاد ارتباطی انسانی و عادلانه در میان همه برای صورت بندی یک تمدن معقول، انسانی و اخلاقی است (تمدن بر پایه عدالت).
بدینسان، تمدن نه یک حکومت است که در چارچوب نظام سیاسی محدود بشود و نه تکنولوژی است که در ابزار پیشرفته زندگی محصور بماند، بلکه تمدن همان مناسبات و تعاملات میان انسانها در کلانترین سطوح اجتماعی است که در اشکال مختلف و نهادهای مختلف اجتماعی نمود پیدا میکند. همینطور تمدن هر تعاملی را شامل نمیشود، بلکه تعاملات و مناسباتی را شامل میشود که ماهیتاً انسانی و اخلاقی بوده باشد
ایمان و عمران در اربعین
برای تبیین ارتباط میان ایمان و عمران، مدنیت و تأثیر امور باطنی در نظام مناسبات انسانی لازم است که پیامدهای ایمان و پدیدههای ایمانی در نظام مناسبات انسانی معلوم شود.
اساساً ایمان در فرایند تمدنی شدن سهمی بیشتر از عناصر ظاهری دارد (3) و در مسیر تمدنی شدن، امور ایمانی پایههای فرایند جمعی شدن و تمدنی شدن را شکل میدهد. آیات و روایات معتددی ضرورت گذر به مرحله ایمانی و باطنی را مورد تأکید قرار داده است. ایمانی که در فرد و جامعه به شکل فردی و جمعی جود دارد (هرچند نشانهای هم در ظاهر نداشته باشد) وجودش کارکردهای مهمی در ایجاد مناسبات انسانی و اخلاقی در میان مردم دارد؛ به گونهای که میتوان گفت پایة دینی یک تمدن، روح دینی آن تمدن و هویت اسلامی آن تمدن نیز در وجود ایمانیات اجتماعی در آن تمدن است.
اساساً توسعه و تکمیل مناسبات انسانی در شکلگیری یک تمدن، فرایندی درونی، باطنی، قلبی و روحی را میطلبد. فرایند قلبی و باطنی اگر هم قابلیت سنجش نداشته باشد، قابلیت برنامه ریزی در پروری فردی و اجتماعی را دارد و نباید آن را در ساخت و تأسیس یک تمدن ناچیز انگاشت.
نقش ایمان در ساخت تمدن اسلامی دقیقاً در این نکته نهفته است که ایمان مناسبات اخلاقی و انسانی را (با توجه به معنای تمدن) تقویت میکند.(4) در حقیقت،مناسبات انسانی برآمده از نحوه نگرش میان خود و دیگر است. ایمان به حقیقت مشترک نه تنها مشترکات قلبی را میان من و دیگری بیشتر میکند، بلکه ایمانورزی به امر متعالی، منیتهای سفلی و در منهای فردی را کمتر و من علوی نهفته در آنها را،که حقیقتی مشترک بین انسانهاست، تقویت میکند و همین باعث میشود در گرایش به دیگری و ایجاد مناسبات و روابط انسانی و اخلاقی با دیگران آسانتر عمل کند و دیگری را همواره بر خود مقدم بدارد. اساس تمدن بر همین مناسبات شکل مییابد.
آنچه در همایش اربعین رخ میدهد، دقیقاً حرکت جمعی ایمانی و تمرین ایمانی جامعه مؤمنان است و همین موجب افزایش ایمان در سطح جامعه میشود و در صورتبندی عمران و آبادانی جامعة مسلمین و شکلگیری تمدن اسلامی نقشی تعیین کننده خواهد داشت.
کارکردهای حبی اربعین و تأثیر آن در فرآیند تمدنی
علاوه بر کارکرد ایمانی اربعین، در ساخت نظام مناسبات انسانی باید بر کارکردهای عشقی و حبی در اربعین نیز تاکید کرد. درباره ساخت نظام مناسبات انسانی و انسجام اجتماعی در تمدنهای مختلف نظریههای مختلفی شکل گرفته است. دربارة تمدن غرب و عنصر قوامبخش آن، برخی از دانشمندان، مانند ماکس وبر، بر عنصر«علم» تأکید میکنند.
برخی هم،مانند گئورگ زیمل، بر عنصر«پول» به منزله خدای مدرنیته و عامل انسجام و چسبندگی اجتماعی اصرار میورزند. برخی نیز «دنیاگرایی و سکولاریزاسیون» در تاریخ تمدن غرب را برجسته میکنند.
همانطور که برخی هم عامل انسجام را نفس «تکثر و تنوع» میدانند. دربارة تمدن اسلامی هم همچنین نظریههای مختلفی وجود دارد: برخی از دانشمندان، مانند زرین کوب، بر مقولة «شریعت» تأکید میکنند. برخی مانند حسین نصر، بر عناصری مانند «سنت» و «معنویت» تمرکز میکنند. برخی هم مانند مارشال هاجسن، بر ادبیات مشترک مسلمانان، به ویژه قرآن، به منزلة متن مشترک میان مسلمانان اصرار دارند
هرچند مسائل امنیتی و امور رفاهی و ابعاد سیاسی مراسم اربعین بسیار اهمیت دارد، این ابعاد ضروری نیاید باعث غفلت از جنبههای فرهنگی و لایههای درونی و فکری اربعین باشد. به جد میتوان گفت که با تکیه بر اربعین میتوان نوعی از رنسانس فرهنگی و اجتماعی را دنیای اسلام به وجود آورد. برای چنین رخدادی لازم است اندیشمندان، محققان و استادان در دانشگاه و حوزه دربارة این پدیده تفکر و اندیشه کنند و راهها و روش های تحلیل و تفکر در آن را هموار کنند.
اگر تفسیر این پدیده کلان فرهنگی و تمدنی به دست افراد سادهاندیش سپرده شود، سطحی نگری و ظاهر بینی اعجاز اربعین را به محاق خواهد برد و انحرافات دینی و مذهبی در آن رواج خواهد یافت. بنابراین،نباید نخبگان، استادان و محققان در حوزه و دانشگاه از ورود در این مسئله تکبر بورزند و این راهپیمایی را حرکتی عوامانه تلقی کنند، بلکه باید به چنین حرکتی که عصاره عقلانیت شیعی و دینی در صحنههای اجتماعی است ارج بنهند و آن را تجربه کنند و به جد در مقام تحلیل و تدبیر آن برآیند.
*منابع:
قران کریم.
1.ابنمنظور،ابیالفضل جمال الدین محمد بن مکرم (بیتا). لسان العرب، ج 3، بیروت: دارصادر.
2.اشفیستر،البرت (1418). فلسفه الحضاره، ترجمه عبدالحمن بدوی، بیروت: دارالاندلس للطباعه و النشر.
3.الطوسی، ابی جعفر محمد بن ا لحسن (1414). امالی، قم: دارالثقافه.
4.بابایی، حبیب الله (1391). «اخوت انسانی و پیامدهای آن در عرصه جهانی»، اسراء، ش 13، ص 7ـ 24.
5.حسینی بحرانی، سیدهاشم (1417). البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، قم: قسم الدراسات الاسلامیه، مؤسسه البعثه.
6.صدری، احمد (1380). مفهوم تمدن و لزوم احیای آن در علوم اجتماعی، تهران: مرکز بین المللی گفتوگوی تمدنها و انتشارات هرمس.
7.مطهری مرتضی، (1385) مجموعه آثار، ج 23، تهران: صدرا، ج 3.
8.نصر،حسین (1382). برخورد تمدنها و سازندگی آینده بشر (نظریة برخورد تمدنها، هانتینگتون و منتقدانش) ترجمه و ویراستة مجتبی امیری، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ج 4.
9.هانتینگتون، ساموئل (1382) نظریة برخورد تمدنها، هانتینگتون و منتقدانش، ترجمه و ویراستة مجتبی امیری، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ج 4.