کد خبر: ۸۰۱۱۹
تاریخ انتشار: ۰۷ فروردين ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۵
معلم و دانشجوي شهيد سعيد مافي تاريخ11 آذرماه سال 1343 در خانواده اي علاقمند به اسلام و مكتب تشييع در شهرستان ني ريز پا به عرصه هستي گذاشت .او دوره ابتدايي را در دبستان فرهنگ اسلامي ني ريز با يك نوع كشش و جذبه خاصي به مباني ديني گذرانيد كه از عوامل موفقيت وي بود ، در 8 سالگي پدر مهربانش را از دست داد و غمي بر سينه كوچكش نهاده شد. دوره راهنمايي را در مدرسه راهنمايي شهيد مفتح نيريز سپري كرد و دوران چهار ساله دبيرستان را در دبيرستان شهيد بهشتي همراه با فعاليت در انجمن اسلامي آنجا و عضويت در پايگاه مقاومت مسجد جامع كبير پشت سر گذاشت پس از پايان اين دوره براي ادامه تحصيل در مركز تربيت معلم شهيد مدني ني ريز پذيرفته و مشغول به تحصيل گرديد.

وي در دوران تحصيل با واحد فرهنگی بنياد شهيد انقلاب اسلامي همكاري مي نمود و امكان نداشت كه فرائض ديني خود را بجاي نياورد و يا به تعويق اندازد. سعيد بسيار متواضع و فروتن و با شرم و حيا و خيلي مؤدب بود و هميشه در سلام كردن پيشقدم مي شد و جداً طرفدار طبقه محروم و مظلوم بود . سعيد علاقه شديدي به همكاري با ارگانهاي انقلابي داشت. علاوه بر اينكه عضو پايگاه بود، يكي از اعضاي فعال و هنرمند و نمونه " گروه هنري شهداي شهرستان ني ريز " بشمار مي رفت و در نمايشنامه هاي گوناگوني كه درشهرستان ني ريز به نمايش گذاشته شد از قبيل: راه شهيدان، پرنده هاي بي روح، انتظاري كه بسر رسيد و فرار يا انتحار شركت داشت. وي از همكاران خوب شهيد حسن لاريزاده در گروه هنري شهداي ني ريز به شمار مي رفت. بالاخره در دومين سال تحصيلي خود در مركز تربيت معلم بود كه تصميم مي گيرد با ديگر دوستان صميمي اش از جمله شهيد محمد جواد متقي پيشه به جبهه برود از طريق بسيج به جبهه اعزام مي گردد.

وي به جمع كميليان پيوست و مدت 26 روز بعنوان تير بارچي عليه بعثيان كافر جنگيد و در تاريخ 29دی ماه سال 1365در جبهه شلمچه در عمليات كربلاي 5 به فيض عظماي شهادت نائل گرديد و پيكر پاك و مطهرش در گلزار شهداي شهرستان ني ريز به خاك سپرده شد.

مادر شهيد مي گويد :يك روز نشسته بودم كه سعيد به خانه امد و گفت مادر ، امام حسين (ع) مي خواهد يك پسرت را ببرد ، گفتم مادر من شما را با يتيمي بزرگ كرده ام، گفت مادر چه بخواهي و چه نخواهي يكي از فرزندانت را امام حسين مي خواهد ببرد .خانواده شهيد مافي مي گويند : اگر چه سعيد عزيز ما اميد و آرزوهاي بسيار داشت و مادر و خواهران و برادران و ديگر كسانش به انتظار دامادي او بودند ولي ترجيح داد تا به وعده الهي برسد و به آنچه مطلوب و آرزويش بود . ما شاكريم خداي را و سربلند هستيم كه اين افتخار را حاصل نمود كه نام عزيزمان سعيد در تاريخ شهداي انقلاب و جنگ تحميلي ثبت و ضبط گردد ، ما ازمردم مي خواهيم كه ادامه دهنده راه و پيرو خون شهداء باشند و از اعمالي همچون دزدي و دروغ بپرهيزند ، چون خون اين شهدا مانند خون شهداي كربلا و امام حسين (ع) است از مردم مي خواهيم كه خون اين شهداء را پايمال نكنند ، ما به يتيمي و خون دل بچه بزرگ كرديم و بهترين عزيزانمان را داديم از شما مي خواهيم كه وحدت داشته باشيد و شهرمان را آباد كنيد.


از دست نوشته هاي شهيد سعيد مافي

اگر روزي بر كنار قبرم اي دوست و اي مادر رسيدي بر تن صد چاك و خونين من نظر كن و با اين نظر بدان كه جز خدا نخواستم.

و در جاي ديگر از فراق مولايش حسين (ع) مي گويد: آنكس كه همه جان بفدايش مي نمايند آن حسين مظلوم كجاست، كجاست. اي حسين من، نورعين من، كجائي، كجائي، جانم به فدايت اي آبروي اسلام و قرآن كجايي، كجايي، كجايي.

و خطاب به مادر مي گويد: مادر، زندگيم براي توست، وجودم از توست، مادر نمي توانم با زبانم تو را سپاس بگويم، قلبم، درونم، وجودم براي تو بهشت را از خدا مي طلبد .

/انتهای پیام/224224

نام:
ایمیل:
* نظر: