کد خبر: ۲۱۹۷۱
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۲ - ۰۸:۱۰
سالروز شهادت غریب مدینه؛
امام حسن مجتبی(ع) کریم اهل بیت و نماد مظلومیت فرزندان حضرت زهرا(س) در مقابل ظالمان و دنیاپرستانی است که برای رسیدن به مال و مقام در حق فرزندان پیامبر ستم‌های فراوانی روا داشتند.
به گزارش کنگره سرداران و 14600 شهید استان فارس به نقل از خبرگزاری دفاع مقدس: ‌‌ای غریب مدینه، سال‌ها از شهادتت می‌گذرد اما حقانیت و مظلومیت تو و خاندانت فراموش نمی‌شود و ستمگران و کارفران زمانه‌تان تا ابد رسوا و بدنام مانده‌اند.

تو‌‌ای غریب‌تر از هر غریبی، مزارت بی‌چراغ و تربتت بی‌زائر است؛ تو‌‌ای آتشفشان صبر، کوچه‌های مدینه جگر سوخته و پاره پاره شده‌ات را به خاطر دارد. تو‌‌ای عزیز پیامبر؛ پهلوی شکسته و صورت سیلی خورده و دستان بسته را دیدی و صبوری کردی.

زندگینامه امام حسن مجتبی(ع)

امام حسن (ع) فرزند امیرمؤمنان على بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان، فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر خدا (ص) است.

ولادت

امام حسن مجتبی (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت. وى نخستین پسرى بود که خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت کرد.

رسول اکرم (ص) بلافاصله پس از ولادتش، او را گرفت و در گوش راستش ‍ اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس براى او گوسفندى قربانى کرد، سرش را تراشید و هم وزن موى سرش، نقره به مستمندان داد.

پیامبر (ص) دستور داد تا سرش را عطرآگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هم وزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت. کنیه او را ابومحمّد نهاد و این تنها کنیه اوست.

القاب امام

لقب هاى او: سبط، سید، زکى، مجتبى است که از همه معروف‌تر (مجتبى) است. پیامبر اکرم (ص) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بار‌ها مى فرمود که حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خود مى فرمود: شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند.

امام حسن بیش از هفت سال، زمان جد بزرگوارش را درک کرده و در آغوش مهر آن حضرت به سر برد و پس از رحلت پیامبر (ص) که با رحلت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت.

امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز اشغال کرد و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت.

در این مدت، معاویه که دشمن سرسخت على (ع) و خاندان او بود و سال‌ها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت) جنگیده بود؛ به عراق که مقر خلافت امام حسن (ع) بود لشکر کشید و جنگ آغاز کرد. همچنین امام حسن (ع) از جهت منظر و اخلاق و پیکر و بزرگوارى به رسول اکرم (ص) بسیار مانند بود.
 
کمالات انسانى

امام حسن (ع) در کمالات انسانى یادگار پدر و نمونه کامل جدّ بزرگوار خود بود. تا پیغمبر (ص) زنده بود، او و برادرش حسین در کنار آن حضرت جاى داشتند، گاهى آنان را بر دوش خود سوار مى کرد و مى بوسید و مى بویید.

از پیغمبر اکرم (ص) روایت کرده‌اند که درباره امام حسن و امام حسین (ع) مى فرمود: این دو فرزند من، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند (کنایه از اینکه در هر حال امام و پیشوایند).

امام حسن (ع) بیست و پنج بار حج کرد، پیاده، در حالى که اسبهاى نجیب را با او یدک مى کشیدند. هرگاه از مرگ یاد مى کرد مى گریست و هرگاه از قبر یاد مى کرد مى گریست، هرگاه به یاد ایستادن به پاى حساب مى افتاد آن چنان نعره مى زد که بیهوش مى شد و چون به یاد بهشت و دوزخ مى افتاد؛ همچون مار گزیده به خود مى پیچید.

از خدا طلب بهشت مى کرد و به او از آتش جهنم پناه مى برد. چون وضو مى ساخت و به نماز مى ایستاد بدنش به لرزه مى افتاد و رنگش زرد مى شد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم کرد و دو نوبت از تمام مال خود براى خدا گذشت. گفته‌اند: (امام حسن (ع) در زمان خودش عابد‌ترین و بى اعتنا‌ترین مردم به زیور دنیا بود.

سرشت و طینت امام

در سرشت و طینت امام حسن (ع) بر‌ترین نشانه هاى انسانیت وجود داشت. هر که او را مى دید به دیده‌اش بزرگ مى آمد و هر که با او آمیزش ‍ داشت، بدو محبت مى ورزید و هر دوست یا دشمنى که سخن یا خطبه او را مى شنید، به آسانى درنگ مى کرد تا او سخن خود را تمام کند و خطبه‌اش را به پایان برد.

محمّد بن اسحاق گفت: (پس از رسول خدا (ص) هیچکس ‍ از حیث آبرو و بلندى قدر به حسن بن على نرسید. بر در خانه‌اش فرش ‍ مى گستردند و چون از خانه بیرون مى آمد و آنجا مى نشست راه بسته مى شد و به احترام او کسى از برابرش عبور نمى کرد و او چون مى فهمید؛ بر مى خاست و به خانه مى رفت و آن‌گاه مردم رفت و آمد مى کردند).

حلم و گذشت امام حسن (ع) چنان بود که به گفته مروان، با کوه‌ها برابرى مى کرد و روش زندگى او در دوران اقامتش در کوفه او را قبله نظر و محبوب دل‌ها و مایه امید کسان ساخته بود.

حسن بن على (ع) شرایط رهبرى را در خود جمع داشت زیرا اولا فرزند رسول خدا (ص) بود و دوستى او یکى از شرایط ایمان بود، دیگر آنکه لازمه بیعت با او این بود که از او فرمانبردارى کنند.

همسران و فرزندان امام حسن (ع)

دشمنان و تاریخ نویسان خود فروخته و مغرض در مورد تعداد همسران امام حسن (ع) داستان‌ها پرداخته‌اند امّا آنچه تاریخ ‌هاى صحیح نگاشته‌اند همسران امام (ع) عبارتند از: (ام الحق) دختر طلحة بن عبیدالله - (حفصه) دختر عبدالرحمن بن ابى بکر - (هند) دختر سهیل بن عمر و (جعده) دختر اشعث بن قیس.

فرزندان آن حضرت از دختر و پسر ۱۵ نفر بوده‌اند بنام هاى: زید، حسن، عمرو، قاسم، عبداللّه، عبدالرحمن، حسن اثرم، طلحه، ‌ام الحسن، ‌ام الحسین، فاطمه، ‌ام سلمه، رقیه، ‌ام عبداللّه و فاطمه.

نسل او فقط از دو پسرش حسن و زید باقى ماند و از غیر این دو انتساب به آن حضرت درست نیست.

علل صلح (آتش بس) امام حسن(ع)

ماجرای صلح امام حسن (ع) با معاویه از مهم‌ترین و حساسترین بخش زندگانى امام مجتبى است چرا که سبب کناره‏گیرى اجبارى ایشان از صحنه خلافت و حکومت اسلامى است.

او در راه پیشرفت اسلام از هیچ گونه جانبازى دریغ نمى‏ورزید و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود.

مناظرات کوبنده امام مجتبى (علیه السلام) با بنى امیه

امام حسن مجتبى (ع) هرگز در بیان حق و دفاع از حریم اسلام نرمش نشان نمی‌داد. او آشکارا از اعمال ضد اسلامى معاویه انتقاد می‌کرد و سوابق زشت و ننگین معاویه و دودمان بنى امیه را بى پروا فاش نکرد.

مناظرات و احتجاج هاى مهیج و کوبنده حضرت مجتبى (علیه السلام) با معاویه و مزدوران و طرفداران او نظیر: عمرو عاص، عتبه بن ابى سفیان، ولید بن عقبه، مغیره بن شعبه، و مروان حکم، شاهد این معنا است.

حضرت مجتبى (علیه السلام) حتى پس از انعقاد پیمان صلح که قدرت معاویه افزایش یافت و موقعیتش بیش از پیش تثبیت شد، بعد از ورود معاویه، به کوفه، برفراز منبر نشست و انگیزه‏هاى صلح خود و امتیازات خاندان على را بیان کرد و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاویه با شدت و صراحت از روش او انتقاد کرد.

پس از شهادت امیرمومنان و صلح امام حسن (علیه السلام) خوارج تمام قواى خود را بر ضد معاویه بسیج کردند. در کوفه به معاویه خبر رسید که «حوثره اسدى»، یکى از سران خوارج، بر ضد او قیام کرده و سپاهى دور خود گرد آورده است.

معاویه، براى تثبیت موقعیت خود و براى آنکه وانمود کند که امام مجتبى (علیه السلام) مطیع و پیرو اوست، به آن حضرت که راه مدینه را در پیش گرفته بود، پیام فرستاد که شورش حوثره را سرکوب سازد و سپس به سفر خود ادامه دهد.

امام (علیه السلام) به پیام او پاسخ داد که: من براى حفظ جان مسلمانان دست از سر تو برداشتم (از جنگ با تو خوددارى کردم) و این معنا موجب نمى‏شود که از جانب تو با دیگران بجنگم.

اگر قرار به جنگ باشد، پیش از هر کس باید با تو بجنگم، چه، مبارزه با تو از جنگ با خوارج لازم‌تر است.
در این جملات روح سلحشورى و حماسه موح مى‏زند، بویژه این تعبیر که با کمال عظمت، معاویه را تحقیر کرده و مى‏فرماید: دست از سر تو برداشتم.

از نظر سیاست خارجى آن روز، جنگ داخلى مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زیرا امپراتورى روم شرقى که ضربتهاى سختى از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبى بود تا ضربت موثر و تلافى جویانه‌ه‏اى بر پیکر اسلام وارد کند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد.

وقتى که گزارش صف آرایى سپاه امام حسن و معاویه در برابر یکدیگر، به سران روم شرقى رسید، زمامداران روم فکر کردند که بهترین فرصت ممکن براى تحقق بخشیدن به هدفهاى خود را به دست آورده‏اند، لذا با سپاهى عظیم عازم حمله به کشور اسلامى شدند تا انتقام خود را از مسلمانان بگیرند.

در چنین شرایطی، شخصى مثل امام حسن (علیه السلام) که رسالت حفظ اساس اسلامى را به عهده داشت، جز این راهى داشت که با قبول صلح، این خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع کند، ولو آنکه به قیمت فشار روحى و سرزنش هاى دوستان کوته بین تمام شود.

سیاست داخلى

شک نیست که هر زمامدار و فرماندهى اگر بخواهد در میدان جنگ بر دشمن پیروز گردد، باید از جبهه داخلى نیرومند و متشکل و هماهنگى برخوردار باشد و بدون داشتن چنین نیرویى، شرکت در جنگ مسلحانه نتیجه‏اى جز شکست ذلت بار نخواهد داشت.

در بررسى علل صلح امام مجتبى (علیه السلام) از نظر سیاست داخلى، مهم‌ترین موضوعى که به چشم مى‏ خورد، فقدان جبهه نیرومند و متشکل داخلى است، زیرا مردم عراق و مخصوصا مردم کوفه، در عصر حضرت مجتبى (علیه السلام) نه آمادگى روحى براى نبرد داشتند و نه تشکیل و هماهنگى و اتحاد.

جامعه ‏اى با عناصر متضاد

جامعه عراق آن روز یک جامعه متشکل و فشرده و متحد نبود، بلکه از قشر‌ها و گروههاى مختلف و متضادى تشکیل یافته بود که بعضاً هیچ گونه هماهنگى و تناسبى با یکدیگر نداشتند.

پیروان و طرفداران حزب خطرناک اموى، گروه خوارج که جنگ با هر دو اردوگاه را واجب مى‏شمردند، مسلمانان غیر عرب که از نقاط دیگر در عراق گرد آمده بودند و تعدادشان به بیست هزار نفر مى‏رسید و بالاخره گروهى که عقیده ثابتى نداشتند و در ترجیح یکى از طرفین بر دیگرى در تردید بودند، عناصر تشکیل دهنده جامعه آن روز عراق و کوفه به شمار مى‏رفتند. پیروان و شیعیان خاص امیر مؤمنان (علیه السلام) نیز یکى دیگر از این عناصر محسوب مى‏شدند.

شهادت امام حسن مجتبی (ع)

 امام حسن (ع) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در ‌‌‌نهایت شدت و اختناق زندگى کرد و هیچگونه امنیتى نداشت، حتى در خانه، نیز در آرامش نبود. سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحریک معاویه بدست همسر خود (جعده) مسموم و شهید و در بقیع مدفون شد.
نام:
ایمیل:
* نظر: