کد خبر: ۳۱۱۵۳
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۳
زندگينامه + خاطره
شهباز ساريخاني فرزند لطف الله در سال 1346در خانواده اي ديده به جهان گشود که محب و ارادتمند اهل بيت و خاندان عصمت بودند .روزها و شب ها براو مي گذشت و دل و روانش پراز نور الهي مي شد داراي اخلاقي پسنديده و خوب بود و درهمه حال به پدر ومادرخود کمک مي کرد.

شهباز ساريخاني فرزند لطف الله در سال 1346در خانواده اي ديده به جهان گشود که محب و ارادتمند اهل بيت و خاندان عصمت بودند .
روزها و شب ها براو مي گذشت و دل و روانش پراز نور الهي مي شد داراي اخلاقي پسنديده و خوب بود و درهمه حال به پدر ومادرخود کمک مي کرد .در خانه به مادر و درکشتزار پدر را ياري مي رساند.
 شهباز چون مرواريدي در بين خانواده مي درخشيد خداي خويش را شناخته بود و به او عشق مي ورزيد سالهاي آغازين انقلاب روزگار نوجواني اوبود او مشتاق شرکت در راهپيمايي ها و مراسم مذهبي بود .
او شور عجيبي به جبهه رفتن داشت و مثل اين که جزو دروني و خصلت ذاتي اش بود تا اين که به جبهه رفت .
شهيد شهباز هنگامي که در جبهه بود مادر خود را ازدست داد و12 روز بعد از فوت مادر به خانه اش برگشت و بعد از چهلم مادر دوباره راهي جبهه شد.
 تااين که پس از چند بار اعزام در تاريخ 3 ديماه 1365 در خرمشهر زيباي واقعي را ديدار کرد وشربت شهادت رانوشيد مراسم ختم اين شهيد با مراسم سالگرد مادرش يکي شد .   

خاطره شهيد شهباز ساريخاني

صبح 12/2/1362 به عملیات رفتیم . جاده سردشت افراد پیاده شب حرکت کرده بودند و ما که پشتیبان بودیم صبح رفتیم و شاهد درگیری بودیم که مدافعان  به نوی 106 و مینی کاتیوشا و دوشیکا شد که ارتش هم با 105 دشمن را می کوفت .در همین حال با 106 بودیم یا یک 106 دیگر و دو دوشیکا به خط اول رفتیم و در تپه سوق الجیشی مستقر شدیم و چنان دشمن را کوفتیم و آنها را متواری کردیم و خیمه و وسایل آنها را به غنیمت گرفتیم ماشین که حامل دوشیکا در تپه برفی و خطرناک گیر کرده بود که با گرفتاری زیادی توانست تنها راهش از کوه به پایین بود دیگر راهی نداشت این برادر راننده حماسه آفرید و ماشین را از کوه سرازیر کرد و بدون کوچکترین حادثه ای پائین آمد واقعاً بله دست غیب این خودرو را بلند می کرد و به زمین می گذاشت تا آنکه از کوه پائین آمده و به کار خود ادامه داد در کرما- سییدآباد – قلعه قش – خلیفان در این روز در شهر هم درگیری شده بود که دشمن پاک توان از دست داد و تارومار شد و خیلی از افراد آنها کشته شد و رزمندگان مثل کوه در سنگرهاشان ایستاده بودند .
 1362/11/17 در شرق مهاباد درگیری شد . که 35 کومله به درک واصل شدند و تعداد 11 جنازه با اسلحه به پایگاه آورده شد و از آنها فیلم برداری شد و بعد آنها را همانجا زیر خاک کردند از آن روز دشمن کمرش شکست دیگر تاب رویارویی با رزمندگان را از دست داد . 1362/2/19 از افرادی که گروگان گرفته شده بودند خبرهایی کسب شده بود . و شبانه رزمندگان به  تعداد 70 نفر کومله دستگیر کردند و به زندان آوردند . 1362/2/20 عملیات طرف غرب مهاباد رفتیم و دو دهکده را پاکسازی کردیم و 4 نفر کومله دستگیر شده و چند قبضه اسلحه کلاش و – برنو و آر پی جی – به غنیمت گرفتیم و افراد دهکده پرچم سفید علامت تسلیم بلند کردند و رزمندگان آنها را تشویق کردند صبح تا عصر ما آنجا بودیم و بعد به قرارگاه آمدیدم . والسلام .
/224224
نام:
ایمیل:
* نظر: