کد خبر: ۳۴۲۳۲
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۶
در اندیشه شهید بهشتی، بزرگ ‌ترین شعار اسلام آزادی است، اسلام دین آزادگان و احرار است و انسانیت انسان به آزاد بودن می‌باشد...
 خبرگزاری دفاع مقدس، بررسی آزادی وابعاد آن همواره یکی ازمهم ‌ترین واساسی ترین دل ‌مشغولی های اندیشمندان سیاسی، فلاسفه و متفکرین درطول تاریخ اندیشۀ بشری است، به نحوی که دربیشتر حوزه‌ های موجود درعلوم انسانی ازجمله فلسفه، سیاست، جامعه ‌شناسی، تاریخ و... مورد بررسی قرار می‌گیرد.

دراندیشه شهید بهشتی، بزرگ ‌ترین شعار اسلام آزادی است و اسلام دین آزادگان و احرار است و انسانیت انسان به آزاد بودن می‌باشد.

بزرگ‌ ترین امتیاز انسان، انتخاب‌گری در فرمانبرداری و نافرمانی اوست و این گونه است که کارهایش ارزش می‌یابد، زیرا اطاعت و نافرمانی اجباری،هیچ ارزشی ندارد.

انسان ازآن جهت که آگاه و انتخاب‌گر می‌باشد، خودش سرنوشت خویش را با انتخاب آگاهانه می‌سازد. ازدیدگاه شهید بهشتی، آزادی ذاتی انسان بوده و انسان بودن انسان موجب شده که طالب آزادی باشد. پس می‌توان بیان نمود که آزادی قسمتی ازهویت آدمی به حساب می‌آید که درصورت سلب شدن به مسخ انسان می‌انجامد.

شهید بهشتی به عنوان یکی ازمعماران وطراحان اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز بنیانگذار حزب جمهوری اسلامی به عنوان یک تشکیلات قدرت‌آفرین در جهت تحقق اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی، آزادی را فی‌نفسه هدف نمی‌داند بلکه آن را وسیله‌ای جهت رسیدن به آرمان‌های والای بشری می‌داند.

آزادی در اندیشه دکتر بهشتی یعنی تسلط انسان بر ساختن خویش و ساختن محیط خویش. امتیاز انسان بر همۀ موجودات دیگر عالم طبیعت این است که می‌تواند بر طبیعت مسلط باشد و شرایط طبیعی را بر وفق خواسته و نیاز خود دگرگون کند یا در برابر هجوم عوامل نامساعد طبیعی سدّ و مانع به وجود آورد.

دراین معنا آزادی ربطی وثیق با خلاقیت می‌یابد، چراکه؛ خلاقیّت فنی، صنعتی و چاره‌اندیشی‌های پیشرفتۀ انسان در رویارویی با شرایط طبیعی میدان گسترده‌ای برای آزادی به وجود آورده است. او در یک محیط گرمسیر می‌تواند هوای سرد مطبوع بسازد و از آن بهره‌ور شود و در پای کولر آبی یا گازی بنشیند و به طبیعت گرم منطقۀ خویش بگوید من زیر سلطه سوزان تو نیستم و آزادم. در پرتو خلاقیت، انسان درجۀ بالایی از آزادی خویش را تأمین کرده است. در پرتو چنین سلطه‌ای است که انسان می‌تواند حاکم بر خود، محیط طبیعی و جامعه، نظام، حاکمیت و قدرت سیاسی و بر همه تأثیر اساسی بگذارد. به قول بهشتی؛ انسان موجودی است آزاد، خودساز و محیط‌ ساز، آزاد از جبر طبیعت و آزاد از جبر جامعه و تاریخ.

آیت‌الله بهشتی ضمن تعریف آزادی به «تسلط انسان بر ساختن خویش و ساختن محیط خویش» در واقع دو معنای متمایز آزادی را یادآور می‌شود که البته وابستگی تام و تمامی با یکدیگر دارند. این دو معنای متمایز از آزادی عبارتند از؛ آزادی به معنای یک نیاز عمیق و اصیل درونی که هر فردی به طور طبیعی خواهان آن است و از عدمش رنج می‌برد، و دیگری، آزادی به معنای یک واقعیت اجتماعی. مثلاً وقتی می‌گوییم؛ در فلان جامعه آزادی وجود دارد، یعنی آزادی به عنوان یک واقعیت اجتماعی در آن جامعه حضور دارد. به عکس وقتی می‌گوییم؛ در فلان جامعه آزادی وجود ندارد و استبداد و اختناق حاکم است، یعنی در این جامعه آزادی به عنوان یک واقعیت اجتماعی حضور ندارد.

آیت‌الله بهشتی دو معنای متفاوت آزادی یعنی معنای فردی و معنای اجتماعی را از هم تفکیک می‌کند. معنای فردی آزادی خواستی است ذاتی و درونی و به شخص انسان مربوط می‌شود و معنای اجتماعی آن واقعیتی است اجتماعی که به نوع روابط اجتماعی مربوط می‌شود و معنای اجتماعی آن واقعیتی است اجتماعی که به نوع روابط اجتماعی مربوط می‌شود.

در نگاه دکتر بهشتی آزادی فردی یعنی«آزادی از قید و بند» و «انسان هنگامی قید و بند را احساس می‌کند که بدان آگاهی و نیز حساسیت داشته باشد.» تا آگاهی و شناخت به پدیده‌ای حادث نشود، نمی‌توان با آن برخورد منطقی و عاقلانه‌ا‌ی داشت. در صورتی که قیدوبندها به خوبی شناسایی نشوند انسان نمی‌تواند برای رهایی و آزادی از آن‌ها اقدامی کند. بنابراین، نخستین و مهم‌ترین عامل برای رسیدن به آزادی، آگاهی و شناخت است.

آیت‌الله بهشتی می‌خواهد بگوید که نه تنها نباید در بند آزادی بود بلکه باید از بند آزادی نیز آزاد گشت. به عقیده وی آزادی تنها به معنای آزادی از قیدوبند و قدرت بر انجام هر آن چه انسان می‌خواهد نیست، بلکه به این معنا هم هست که انسان خود را از قید خود آزادی هم که انسان را بیش از هر بند دیگری به بند می‌کشد، آزاد سازد.

هیچ اسارتی خطرناک‌تر و در عین حال، قابل لمس‌تر از اسارت در بند آزادی بودن نیست... .

انسان تنها زمانی به دنبال آزادی می‌رود که اسارت را لمس کرده باشد و شرط اول این لمس کردن، آگاهی داشتن نسبت به آن است. لذا خطرناک‌ترین و یا وحشتناک‌ترین اسارت‌ها، اسارتی است که کمتر قابل لمس و درک است.

به هر روی در این نگاه، قدرت بر انجام آن چه انسان به آن تمایل دارد، تنها عامل آزادی شمرده نمی‌شود، چرا که این خود باعث دربند شدن بیش از پیش می‌شود، یعنی در بند آزادی. بنابراین، باید به آگاهی رسید و آن گاه به رفع موانع پرداخت تا بر خود، محیط طبیعی و نظام سیاسی و حاکمیت تسلط یافت و در آن‌ها تأثیر گذاشت.

به عقیده بهشتی آزادی به معنای فردی آن تنها به معنای رهایی از بندهای برونی نیست، به معنای آزادی از بندهای درونی هم هست. قدرت مادی می‌تواند بشر را از بندهای برونی رهایی بخشد، اما این قدرت نمی‌تواند آزادی را به ارمغان آورد، زیرا آزادی تنها وقتی معنا پیدا می‌کند که تمامی بندها، که بخش مهمی از آن‌ها بندهای درونی است از میان برداشته شود و این تنها وقتی صورت می‌پذیرد که انسان درکنار قدرت مادی، قدرت معنوی لازم را در جهت آزاد ساختن خویشتن از تمامی بندهای درونی داشته باشد.

ضرورت و مشروعیت اجتماعی آزادی که به نوع روابط اجتماعی مربوط می‌شد «ناشی از این است که این مسئله یک خواست درونی جدی و اصیل است و انسان تنها موقعی می‌تواند به این نیاز درونی‌اش پاسخ گوید که درجامعه‌ای آزاد زندگی کند، یعنی در جامعه‌ای زندگی کند که آزادی در آن به عنوان یک واقعیت اجتماعی وجود داشته باشد.»

آیت‌الله بهشتی ارج و تقدس دفاع از آزادی اجتماعی را نیز به این دلیل می‌داند که آزادی از یک خواسته و نیاز درونی ناشی می‌شود و به همین دلیل است که «کسی که از این نوع آزادی دفاع می‌کند در حقیقت از انسان و شرافت انسانی دفاع می‌کند.» در حقیقت دفاع از آزادی جامعه، دفاع از انسان و در واقع «دفاع از کلیۀ خواست‌ها و نیازهای اصیل انسانی» است.

آزادی درجامعه‌ای وجود دارد که به صورت یک واقعیت درآمده باشد. در اندیشه آیت‌الله بهشتی، آزادی را بر یک جامعه نمی‌توان تحمیل کرد و به اجبار آنان را به آزادی رساند، بلکه این جامعه باید به اندازه‌ای رشد یافته باشد که خود بتواند آزادی خود را تأمین و تضمین کند والا «با از میان برداشتن دیکتاتور، آزادی به دست نمی‌آید.  همان‌گونه بلافاصله پس از آفت‌زدایی درختی که به آفت دچار شده، درخت به بار نمی‌نشیند، جامعه‌ای که گرفتار استبداد است، همانند درختی است که به آفت‌زدگی مبتلاست. از میان برداشتن فرد مستبد تنها یک شرط لازم است و نه کافی».
ایشان آزادی را به سه بخش ملهم از قانون اساسی تقسیم می‌ کند؛ 1- آزادی عقیده و اندیشه 2- آزادی بیان و قلم و اجتماعات و تظاهرات 3- آزادی تشکیل احزاب.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

منابع؛
1.بهشتی، سیدمحمد، سید مظلوم امت(راست قامتان جاودانۀ تاریخ اسلام)، دفتر دوم، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی، 1361.
2. فارسی، جلال‌الدین، فرهنگ واژه‌های انقلاب اسلامی، تهران، بنیاد فرهنگی امام رضا، چاپ اول، 1361.
3.لک‌زایی، شریف، آزادی سیاسی در اندیشه آیت‌الله مطهری و آیت‌الله بهشتی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، 1387.
نام:
ایمیل:
* نظر: