کد خبر: ۳۶۴۲۸
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۹
روزی پدرش آمد و گفت:« اگر امانتی را بدست شما بدهند ، بعد از چند روز آن را بخواهند ناراحت می شوید؟» - «نه با کمال رضایت امانت را به صاحبش تحویل می دهم.» - «یادت می آید روزی به شدت مریض شد، رو به امام حسین(ع) کردی و شفایش را از ایشانخواستی و گفتی می خواهم در راه ایشان فدا شود؟ حالا همان روز آمده ...
باردار بودم که به کربلا مشرف شدم. شبی در خواب دیدم که به نجف اشرف مشرف شدم. کسی نزدم آمد و گفت:« نام کودکت را نجف بگذار»
وقتی دنیا آمد او را نجف علی نامیدیم.
روزی پدرش آمد و گفت:« اگر امانتی را بدست شما بدهند ، بعد از چند روز آن را بخواهند ناراحت می شوید؟»
- «نه با کمال رضایت امانت را به صاحبش تحویل می دهم.»
- «یادت می آید روزی به شدت مریض شد، رو به امام حسین(ع) کردی و شفایش را از ایشان خواستی و گفتی می خواهم در راه ایشان فدا شود؟ حالا همان روز آمده .»
دوزاریم افتاد که می خواهد خبر شهادت نجف را به من بدهد. همیشه می گفت:« مادر اگر من شهید شدم برایم بیتابی نکن!»
شهید نجف علی مفید متولد سال 1335 در لارستان است که درتاریخ 1366/1/18 در کربلای 8 به شهادت رسیده است.
 منبع: برگرفته از کتاب سرو قامتان
/224224
مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: