كلاس درس قاسم ابن الحسن(ع)

با نام و ياد خداوند منان، او كه ما را از نيستى به هستى و به صورت يك موجود زنده اى مبدل ساخت و با سلام بر خاتم پيامبران، حضرت رسول(ص) كه نور هدايتى براى جامعه بشريت بود و سلام بر حسين(ع)، الگوى شهادت و ايثار و از خودگذشتگى، كه به انسانهاى آزاده چگونه زيستن را آموخت و سلام بر تمامى شهدايى كه راه سرخش را پيوسته ادامه دادند تا اينكه، اينك اين افتخار نصيب ما گرديد.

خدايا خود شاهدى كه در پاسخ به هل من ناصر حسين زمانم و براى احياى دينت كوله بارم را بسته و آن چيزى كه به عنوان امانتى نزدم داشتى اينك اگر قابل باشم آن را تقديمت كنم. خدايا خود شاهدى زمانى در انتظارت بوده و براى رسيدن به تو راههاى طولانى طى نمودم و اينك در حالى كه تكه هاى آهن پاره، بدنم را دربرگرفته بسويت مى آيم تا خير و سعادتى كه در سايه شمشيرها است اختيار نمايم. 

اما شما پدر و مادرم، اى كسانى كه همواره در رشد و تربيت من سهيم بوده ايد شادمان باشيد، نهالى كه برزمين نشانديد امروز به ثمر نشست و خاطرات حسين(ع) را زنده نمود. مادرم اگر تو در عزاى امام حسين(ع) سرور شهيدان در حالى كه مرا شير مى دادى اشك مى ريختى، بدان كه آن اشك كار خود كرد و به جاى آن خون از رگهاى فرزندت براى اهداف والاى حسين و براى احياى دين جدش در زمين كربلاى خونين ايران اسلامى ريخته شد. لذا نكند از شهادت من افسوس بخورى زيرا اين ثمره همان بذرى است كه در اوان كودكى در قلب من پاشيدى. مگر مى شود كه گندم بكارى و علفهاى هرز سبز شود؟ هرگز. تو بذر صحراى كربلا در قلبم پاشيدى، امروز فرزند كربلا شدم و فرزند كربلا شدن هم، جان دادن به جان آفرين دارد و تو پدرم كه با دسترنج خود مرا پرورش دادى و روانه مدرسه ساختى مطمئن باش كه فرزندت در مدرسه كربلا در كلاس درس قاسم ابن الحسن(ع) درس آزادى و آزادگى و ايثار و ازخودگذشتگى بسيار زيبا فرا گرفت.

 طورى كه همچون او مرگ با شرافت رااز عسل شيرين تر ديدم و بدان كه اين نشانه دسترنج حلال توست. كه در حلقوم اين فرزندت فرو ريختى .واما برادر و خواهرانم مى دانم كه خوب بر تاريخ اين امت نظاره مى كنيد اما ديدگانتان را بيشتر بگشاييد و آن را در قلب خود ثبت نماييد و به تاريخ آينده هم بگوييد كه گذشتگان كلمه ايثار و ازخودگذشتگى را چگونه با خون خود، هجى كردند و شما خواهرانم هرگاه خواستيد بر من بگرييد اول اهداف، كه همانا پايدارى اسلام و ايجاد فضايى از عفت و پاكدامنى و شخصيت اصلى دختر مسلمان است بر جلوى ديدگان خود مجسم نماييد. اگر ديديد مى توانى بر آن جامه عمل بپوشانى، آنگاه گريستن تو، خالى از اشكال است. و شما دوستان و همكلاسيهايم بدانيد كه امروز تنور جنگ به نفع اسلام داغ گرديده و كسانى كه گرداگرد امامان حلقه زده بودند و لحظه اى از فراغ او مى سوزند هيزم اين تنور شده اند، پس بشتابيد و فرصت غنيمت شمرده و تا دير نشده به صفوف مستحكم لشكريان اسلام بپيونديد كه فردا دير است و افسوس بعد ثمرى ندارد و شما امت شهيد پرور و حماسه آفرين درود خدا بر شما كه به حق امتى سلحشور و مهربان نسبت به اسطوره مقاومت و گردونه انقلابمان يعنى حضرت امام بوديد. 

سفارشم به عنوان فرزند كوچك شما اين است كه تا زمانى اين جنگ ادامه دارد لحظه اى از كارتان، خدايى نكرده خارج از آن رادورنزنید در ثانى امام عزيز را با تمام وجود و هستى خود ياور باشيد كه او همان عترت رسول(ص) است كه در آخر عمرش سفارش به دوستى با آن نمود. در پايان از همه دوستان و نزديكان طلب حلاليت دارم. خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار. 

برادر حقيرتان هادى زارعى.

بسم رب الشهداء و الصديقين. 

با درود و سلام به پيشگاه ولى عصر امام زمان(عج) و نائب بر حقش خمينى بت شكن و با درود فراوان به رزمندگان كه جبهه ها را گرم نگه داشته و با شهداء و امام عهد و پيمان بسته اند كه تا آخرين قطره خون خودشان بجنگند و دشمن را از خاك عزيز اسلامى بيرون نمايند و نگذارند كه دشمن به كشور عزيزمان حمله نمايد. بايد ما آموزش ببينيم و خودمان را آماده نماييم براى دشمن اصلى خودمان يعنى دو ابرقدرت شرق و غرب. زمانى جنگ براى ما شيرين خواهد بود كه رو در روى دشمن اصلى خودمان بجنگيم. از امت شهيدپرور، مى خواهم كه كمكهاى خودشان به جبهه را بيشتر از پيش نمايند. و از رفتن فرزندانشان به جبهه خوددارى ننمايند.

به اميد پيروزى رزمندگان اسلام 1363/3/29

شهید هادی زارعی در سال 1349 در لامرد به دنیا آمد و در تاریخ 20 فرودین ماه سال 1366 در عملیات کربلای 8 به شهادت رسید.

برای اطلاعات بیشتر به زندگینامه شهید مراجعه کنید.