کد خبر: ۴۸۴۱۵
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۳
زندگینامه شهید جلال کوشا

نامش جلال که در سپيده دم آبان ماه سال 1340 در جهرم در خانواده اي معتقد متولد شد که پس از پايان دوران کودکي و سپس دبستان در سال 1351 قدم به مدرسه ي راهنمائي شرف گذاشت با توجه به زمينه هاي مذهبي خانواده گي به اعتراف دوستانش، دوره ي راهنمائي سرآغازي براي انجام فعاليت هاي مذهبي و مطالعات اسلامي او به شمار  مي رود که با کسب مايه هاي علمي و مذهبي در دوره ي راهنمائي وارد دبيرستان خواجه نصير شد . 
ورود به دبيرستان بروز فعاليت هاي سياسي مذهبي او در مقابله با رژيم منحوس شاه ، تهيه و پخش اعلاميه ها و نوارهاي مذهبي ، ايراد انشاء هاي انقلابي مذهبي و ارتباط  با همرزمان در شيراز جهت هماهنگي ها و فعاليت ها و غيره را در پي داشت . با توجه به شدت فعاليت ها و همگامي با مردم انقلابي در شرکت در تظاهرات و غيره در يازدهم فروردين ماه 1357 دستگير و زنداني شد . اما جلال کسي نبود که از زندان بهراست و يا اثر سوئي در وي بگذارد بلکه پس از آزادي عکس العمل او براي انجام فعاليت هاي ضد رژيم شديدتر از قبل گشت و مرتباً دوستان خود را به سازماندهي و تشکيلات که خود سخت بدان معتقد بود توصيه مي نمود .
 او يکي از عوامل مؤثر سازماندهي تظاهراتي بود که مدتي در مسجد نو ادامه داشت و نيز يکي از عوامل مهمم در آتش زدن مهمان سرا ، سينما و ساير جنگ و گريزهاي خياباني بود . پس از پيروزي انقلاب به کميته ي محلي مسجد نو وارد شد و همزمان با بازگشائي مدارس به مدرسه رفت . 
وي يکي از اعضاي مؤثر انجمن اسلامي دانش آموزي و از عواملي بود که سخت در مقابل منافقين جبهه گيري مي نمود با آن که هنوز ماهيت و چهره ي منافقين براي همگان روشن نشده بود  منافق ها به سختي از منطق وي مي ترسيدند و کمتر  خود را با وي درگير مي ساختند با اين حال هميشه از  تندروي هاي  بي جا و بي موقع پرهيز داشت و دوست مي داشت تنها فرامين به حق امام در جامعه اجرا شود نه کمتر و نه بيشتر و بدين لحاظ دچار احساسات نمي گشت و چون در خط مستقيم امام بود و به امام به راستي عشق مي ورزيد احساسات خود را با فرامين امام کنترل و تطبيق مي کرد . با همه ي اين ها جلال ورزشکاري توانا و يکي از وزنه برداران رتبه يکم در وزن خود بود . 
پس از اخذ ديپلم در سال 1359 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد . مدتي در جهرم و سپس در خفر مشغول انجام وظيفه مقدس پاسداري گرديد و با شروع جنگ تحميلي با توجه به فرمان امام که جنگ را در رأس همه ي امور دانستند به سوي جبهه رفت و خود را موظف مي دانست که تا زماني که جنگ هست او نيز در جبهه باشد در حمله هاي مختلف از جمله فتح المبين بيت المقدس والفجر و خيبر شرکت جست و چندين بار زخمي شد اما جراحت ها و شکستگي ها چيزي نبود که بتواند جلال را از ادامه ي راه و هدف باز دارد و او را از رفتن به جبهه به طور مجدد منع نمايد بدين جهت به مجرد آثار بهبود نسبي به جبهه مي رفت و با آن که در ده هاي بالا انجام وظيفه مي نمود و دامنه ي فعاليتش فراوان و گسترده بود و ليکن هيچ گاه از فعاليت هاي خود چيزي نمي گفت و يا سمت هايي که داشت اعلام نمي نمود .
بسيار کم حرف ولي خوش برخورد و خنده رو بود به دنيا علاقه اي نداشت هرگاه در مورد تشکيل خانواده و تهيه مسکن و غيره حرفي به ميان مي آمد با خنده مي گفت خانه ي من 2×1 متر مربع است که به آن خواهم رسيد مکرر اظهار مي داشت که من شرمنده ي انقلاب و امام هستم با اين که يکي از برادران او اسير و خود چهار سال به طور مداوم در جبهه حضور داشت ليکن جنگ لحظه اي او را خسته نکرده و حتي در مواقع جراحت و استراحت ناراحت بود که چرا در جبهه حضور ندارد . 
صفات اخلاقي و اجتماعي او بطور حتم در اين مقال نمي گنجد اما آن چه قابل ذکر و بيان است آن که وابستگي او به همسر و فرزندان و مسکن را واگذاشت و بر علايق مادي دنيا خط کشيد و عرصه دنیا  را بر عرصه ي ارزش و کرامتش تنگ دانست و پرواز بر گرداگرد عرش اعلي را بر وابستگي به ارض سفلي ترجيح داد. 
در تاريخ 23 اسفندماه سال 1363 در عمليات بدر در جبهه جنوب به لقاءالله پيوست . 
  
 روحش شاد و راهش پر رهرو باد . والسلام .

زندگینامه شهید جلال کوشا

برای اطلاعات بیشتر به وصیت نامه شهید مراجعه کنید.
/224224

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: