کد خبر: ۵۰۳۶۱
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۲۵
داشتیم برای خودمنزلی می ساختیم. شور و حرارت حسین از همه در ساختن خانه بیشتر بود. به حدی که بعضی فکر می کردند او قصد ازدواج دارد و می خواهد برای خودش خانه بسازد. بعدا فهمیدیم که هدف از عجله ایشان...
شامگاه 9 آذرماه سال 1366 بود. بچه های تیپ از عملیات با موفقیت برگشته بودند و دشمن که ضربه ی سختی خورده بودبی محابا شروع کرد به پاتک. فرمانده گردان شهید شده بود، بچه هایی که در خط مقدم بودند فرمانده ای جدید طلب می کردندو حسین مشتاقانه پا پیش گذاشت. قبل از اعزام به منطقه و همچنین شب قبل، هیاهویی را به پا کرده بود که بیا و ببین. جشن حنابندان بر پا کرده بود، گویی می خواهد به حجله برود. با خواندن سرود همه را به وجد آورده بود. بعد هم قیچی و آینه طلب کرد. روی جعبه مهماتی نشست و گفت: «مرا اصلاح کنید.»
- حسین مگر می خواهی به حجله بروی که اصلاح می کنی؟
- «در این راهی که پیش دارم می بایست با ظاهری آراسته رفت.»

*****

داشتیم برای خودمنزلی می ساختیم. شور و حرارت حسین از همه در ساختن خانه بیشتر بود. به حدی که بعضی فکر می کردند او قصد ازدواج دارد و می خواهد برای خودش خانه بسازد. بعدا فهمیدیم که هدف از عجله ایشان برای تمام کردن خانه چیز دیگری بوده است، او می خواست وقتی شهید شد، در برپایی مراسمش مشکل جا و مکان نداشته باشیم!
هر گاه هم به او پیشنهاد ازدواج می دادم، لبخندی زیبا بر لب می نشاند و می گفت: « مادر بی خودی به خودت زحمت نده، چون من شهید می شوم و برایم حورالعین آماده کرده اند.»

شهید حسین رضا زاده در سال 1342 در روستای فرود شهرستان کوار به دنیا آمد. که در 8 آذرماه سال 133 در محور ماووت به شهادت رسید.
/224224
مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: