در سال1342 یکی از دلاور مردان عرصه پیکار در خانواده متدین و ولایتمدار در روستای محمله واقع در 45 کیلومتری خنج، استان فارس چشم به حهان گشود که نام «حمزه» آراسته وجودش گشت. دوران کودکی را در دامن پر مهر و محبت خانواده سپری کرد و با مسائل اولیه اسلام آشنا شد. حمزه از شش سالگی به مدرسه رفت و در تعلیم و تربیت از دیگر دوستانش پیشی گرفت. او از فراست و ذکاوت فوق العادهای برخوردار بود که باعث شد در درس اعجوبهای شود و زبانزد خاص و عام قرار گیرد. اما پس از موفقیتهای چشم گیر به دلیل نابینایی پدر، تحصیل را ادامه نداد و به یاری پدر شتافت. پدرش مؤذن محمله بود و به حمزه بسیار علاقه داشت گویی میدانست که باید پنج سال در فراق فرزند دلبندش باشد. حمزه در جوانی بسیار فعال، جسور، شجاع و دلسوز بود. از اسراف کردن بیزاری میجست و چنان سنجیده عمل میکرد که حرکت و رفتارش آیندهای پرافتخار و درخشان را برایش نوید میداد.
او سالهای اوج انقلاب در تظاهرات علیه رژیم پهلوی حضور فعالانهای را از خود نشان داد و چند سال پس از پیروزی شکوهمند انقلاب با دختری مؤمن پیمان ازدواج بست، که حاصل این ازدواج سه فرزند بود.
حمزه پس از پایان خدمت سربازی به عضویت سپاه درآمد و خالصانه از کشور پاسداری کرد. او به اندازهای بر استفاده درست از اموال بیتالمال تأکید داشت که حتی از خودکار بیتالمال هم برای انجام دادن کارهای شخصی استفاده نمیکرد.
وی با شروع جنگ تحمیلی بارها در جبهههای نبرد با باطل حضور یافت و از عشق به شهادت لحظهای آرام نداشت. پس از چند ماه مبارزهی خالصانه در عملیات فاو شیمیایی شد وبه اجبار و دستور پزشک جهت استراحت به منزل بازگشت اما ضمیر آگاه و وجدان بیدارش آرام و قرار را از او ربوده و تحمل این را نداشت که در خانه بماند و همسنگرانش زیر آتش دشمن پرپر شوند. در حالی که هنوز استراحت پزشکیاش تمام نشده بود، دوباره به جبهه بازگشت و با حضور شجاعانهاش لرزه بر اندام دشمن انداخت.
سرانجام در24 اردیبهشت ماه سال 1365 در پی نبردی بی امان در منطقه فکه با اصابت تیر مستقیم به ناحیه گردن به پیشواز عشق رفت و جان را فدای قدوم یار کرد.
فکه به دلیل عملیاتی بودن پنج سال میزبان قامت به خون خفتهاش بود و پس از آن پیکر پاک و مطهرش با حضور مردم در زادگاهش به خاک سپرده شد.
برای اطلاعات بیشتر به
وصیت نامه شهید مراجعه کنید.
/224224