کد خبر: ۵۶۳۹۸
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۱
یه شب داوطلب برا مین می خواستند, سعید تخریب بلد بود داوطلب شد. موقع خدا حافظی گفت بچه ها حواستان به بابام باشه و رفت ... چند شب بعد, در مدرسه ای در شوش نشسته بودیم. یکی از دوستان امد. داشت از عملیات چند شب قبل در شلمچه می گفت...

سعید و پدرش حاج حسین در گروه ما بودند...

یه شب داوطلب برا مین می خواستند, سعید تخریب بلد بود داوطلب شد.

موقع خدا حافظی گفت بچه ها حواستان به بابام باشه و رفت ...

چند شب بعد, در مدرسه ای در شوش نشسته بودیم. یکی از دوستان امد. داشت از عملیات چند شب قبل در شلمچه می گفت.

بعد گفت راستی چند تا بچه های شیراز هم شهید شدند, بعد یکی یکی اسم برد و گفت سعید خسرو زاده...

رنگ از همه پرید, با ایما و اشاره گفتیم نگو...

حاجی حسین که ساکت به اتش خیره شده بود, با ارامش سرش را بلند کرد و گفت: الحمد لله... بچه ها اذیتش نکنین ...الحمد لله ...

خبر شهادت سعید در گردان پیچید. همه جمع شدند و عزاداری مفصلی به پا شد و کسی ارام تر از حاج حسین نبود...

در ان عزاداری چند نفر از بچه ها بی هوش شدند. بعدها شیخ نجفی(شهید نجف پور) می گفت انها چیزهایی دیدند...

ان شب گذشت. هر چه به حاج حسین اصرار کردیم که برا مراسم خاکسپاری و دفن سعید برگرد. نرفت. گفت: پسرم راه خودش را رفت, من هم دوست ندارم از راه خودم برگردم...

(مادر سعید خواب دیده بود عروسی سعید است, برایش خانه را چراغانی کرده بود.)


******

عملیات رمضان بود. حاج حسین افتاده بود یه گردان دیگه. قبل از عملیات امد پیش من. گفت کو غلامحسین(شهید بغدادپور)؟

گفتم رفت اهواز زنگ بزنه.

با لبخند گفت: علی شما ها همتون برام, مثل سعید هستین!

کمی مکث کرد و ادامه داد: امشب من میرم و شهید میشم، از غلامحسین هم خدا حافظی کن...

جلو چشمان متحیر من رفت.

روز بعد از هر کس می پرسیدم گلی گم کرده ام می جویم او را ...

یکی میگفت دیدم افتاد زخمی بود

یکی گفت شهید شد...

مراسم چهلم حاج حسین و چهارماه و ده روز سعید را با هم گرفتند.


شهید جلال(حاج حسین) خسروزتده در سال1316 در شیراز به دنیا آمد و در 22 تیرماه سال 1361 در عملیات رمضان به شهادت رسید.

شهید سعیدخسروزاده در سال 1344 در شیراز به دنیا آمد و در 7 اسفند ماه سال 1360 به شهادت رسید.

نام:
ایمیل:
* نظر: