کد خبر: ۵۸۵۲۷
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۷
احمد در20 شهريور سال 1346 در نی ریز فارس  در خانواده اي متوسط و با ايمان چشم به جهان گشود . ده روز بيشتر از تولد او نگذسته بود كه سخت مريض شد و مادرش با توسل به حضرت امام مهدي (عج)   سلامت فرزند خويش را بازيافت و از امام زمان خواست كه جواد را برايش حفظ كند تا سرباز امام زمان شود . در زمان كودكي از روحيه اي شاد برخوردار بود . دوره دبستان را در مدرسه شهيد حسين فهميده     ني ريز گذراند . در اين دوران با پدر ، زياد به مسجد مي رفت و در هيئتها و مراسم عزاداري سرور شهيدان شركت مي جست . عضو فعال هيأت محبان امام حسين (ع) بود . دوران راهنمايي را در مدرسه راهنمايي ولي عصر (عج) با موفقيت پشت سر گذاشت . زماني كه دوران ابتدايي را پشت سر مي گذارد تابستان همان سال به اتفاق خانواده به مشهد مقدس مي رود و در تظاهراتي كه در مشهد بر عليه شاه برگزار شده بود شركت مي كند . و هميشه در پيشاپيش راهپيمائي حركت مي كرد و بر روي ديوارها بر ضد نظام پهلوي شعار مي نوشت تا اينكه به ياري خداوند و مبارزات مردم ، انقلاب اسلامي به پيروزي مي رسد . و احمد بر بالاي خانه پرچم سبز را بر افراشت . زماني كه امام خميني (ره) دستور بسيج را دادند از پدر اجازه گرفته و در بسيج ثبت نام مي نمايد . و در كلاسهاي آموزش نظامي شركت كرده و شبها همراه دوستانش براي امنيت شهر كشيك مي داد . با شروع جنگ تحميلي با وجود سن كمي كه داشت ، اشتياق زيادي براي رفتن به جبهه داشت و بالاخره در يكي از روزها در مسجد امام حسن در صف نماز جماعت روبروي محراب دست روي شانه پدر گذاشت و به پدر گفت آمده ام تا در جلوي محراب اجازه رفتن به جبهه را بگيرم . از پدر اجازه مي گيرد و در حمله فتح المبين شركت مي نمايد و بر اثر اصابت تركش خمپاره مجروح مي گردد و به بيمارستان قم انتقال مي يابد و بعد از آن كه خبر شهادت يكي از بهترين دوستانش (مجيد محمد زاده ) را مي شنود ، بسيار متأثر مي شود و مي گويد تمام خوبهاي ما رفتند . شهيد احمد رئوفي در عمليات فتح خرمشهر نيز شركت داشت در عمليات محرم با رضايت كامل مادر در جبهه حضور پيدا مي كند و بسيار شادمان از اينكه مادر از جبهه رفتن او راضي است و بالاخره در همين عمليات در سال 1361و در شمال فكه به شهادت مي رسد و ديگر كسي از او نشاني و اثري نمي يابد . احمد رئوفي همه زحماتش فقط و فقط به خاطر خدا بود . دوست نداشت كسي از اعمال و فعاليتهاي او با خبر شود بدون سرو صدا و جنجال زندگي كرد و همانطور كه خود دوست داشت گمنام باقي ماند . چون دوست نداشت مردم از درون او و از عشق او به الله با خبر باشند .

از زبان همرزمان شهيد احمد رئوفي :

يك روز وقتي يكي از رزمندگان بر اثر تيري كه به سر او اصابت كرده بود به شهادت مي رسد احمد بالاي سر او حاضر مي شود و مي گويد چه خوب است انسان اين جور شهيد شود . من حس مي كنم كه فرشتگان و ملائكه بالاي سر او آمده اند و در آخر خود نيز بعد از خواندن نماز در عمليات محرم همانطور كه ارزو داشت بر اثر اصابت تير بر سرش روح از جسمش پرواز مي كند و به ديدار معبود و مولايش امام حسين مي شتابد

برای اطلاعات بیشتر به وصیت نامه شهید مراجعه کنید.

/224224

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: