شبی که شهید طاهرنژاد شهید شد، زنگ زد و با اصرار زیاد گفت: «امشب که شب بیست و هفتم ماه رمضان است وقتی در جلسه آقای انصاریان میروی برای شهید شدنم دعا کن و من برای شهادتش دعا کردم».
"شهید
علی قمی کردی" جانشین تیپ ویژه شهدا در دست نوشته ای آورده است: بعضی که
روزه هستن خوشحالن ولی بعضی ناراحت. بعضی تشنه هستند ولی خوشحاله داره
تشنگی میکشه چون میدونه اجرش بیشتره ولی بعضی ناراحتند.
در دعا هست خدایا شیرینی مناجات را به من بچشان(یکی از نشانههای ایمان
قاطعیت) افرادی هستن که میگن خدا را قبول دارم ولی حاکم شرع بش میگه این
شخص را شلاق بزن میگه نمیزنم. پس باید مهربانی در اینجا نباشه و رحم ترا
نگیرد.
پیامبر گفت به خدا اگر دخترم زهرا دزدی کند دستهایش را قطع میکنم.
(ایمانی که هیچ چیز انسان را جز بش نکنه این نشانه ایمان کامل
است)پروردگارا به ما ایمان کاملی که بتونه ما را در امتحانات نگه داردعنایت
فرما، آمین.
شهید علی قمی کردی جانشین تیپ ویژه شهدا 12 تیرماه سال 63 در سن 24 سالگی
در محور نقده – مهاباد به دست منافقین از ناحیه قلب مورد اصابت گلوله قرار
میگیرد و به فیض عظمای شهادت میرسد و پیکر مطهرش در قطعه 24 گلزار بهشت
زهرا (س) بالای مزار شهید مصطفی چمران به خاک سپرده میشود.
دو گوسفند برای نجات شهید کاوه نذر کرد
همسر شهید قمی با ذکر خاطره ای گفت: آخرهای ماه رمضان بود که وقفه یک
هفتهای بین تماس علی آقا با من اتفاق افتاد. یک شب قبل از سحر با صدای
خیلی خسته تماس گرفت و گفت: طاهرنژاد و بچههای دیگر شهید شدند. در آن
عملیات شهید کاوه هم درکمین گیر میافتد و علی آقا برای نجات شهید کاوه دو
رأس گوسفند نذر میکند و کمین شکسته میشود و در همان عملیات شهدای زیادی
می دهند.
او خیلی اصرار میکرد قبل از عید فطر ارومیه باشیم. ما هم همراه پدر و
مادرم مقداری صیفیجات و سبزی بردیم. در طول مسیر علی آقا که اهل زنگ زدن
نبود مدام تماس میگرفت. ما ساعت 7 و نیم صبح ارومیه رسیدیم. آن روز علی
آقا پیش ما ماند و فردا صبح با عمویش به شهر ارومیه رفتند و یک دستگاه کولر
و مقدار زیادی میوه خرید و عصر همان روز به رفت تیپ ویژه شهدا.
آن شب مدام میپرسید: تو اینجا تنهایی چکار میکنی؟ جایی که من مدت زیادی
تنها بودم اما علی آقا هنوز فکر نکرده بود. جایی که حمله عراق از یک طرف و
از طرف دیگر حمله دموکراتها بود و احساس امنیت نداشتیم؛ اما آن شب حال و
روزی غیر از همیشه داشت. بعضی مواقع راجع به داشتن بچه صحبت میکردیم با
این تفاوت که من بچه میخواستم اما او مخالف بچهدار شدنمان بود. یکبار به
او گفتم: چرا فرزند نمیخواهی؟ درجواب گفت: ببین من که مطمئن هستم
زندگیام کوتاه است و تو بعد از من خیلی اذیت میشوی و نمیخواهم این اتفاق
بیفتد. میگفت: حتی بعضی مواقع پشیمان می شوم که چرا آمده ام سراغت! چرا
که میدانستم بعد از من چه سختیهایی را باید تحمل کنی.
شبی که شهید طاهرنژاد شهید شد، زنگ زد و با اصرار زیاد گفت: «امشب که شب
بیست و هفتم ماه رمضان است وقتی در جلسه آقای انصاریان میروی برای شهید
شدنم دعا کن و من برای شهادتش دعا کردم». مدام میگفت: من را حلال کن و از
من بگذر.
گوشه ای از وصیت نامه شهید قمی؛
با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامیمان خمینی عزیز و با درود به روان پاک
شهدای گلگون کفنان انقلاب اسلامی بخصوص شهدای مظلوم و کمنام کردستان. قبل
از هر چیز از برادران و خواهرانی که وصیت نامه این حقیر را می خوانند
عاجزانه تقاضا دارم که از خداوند متعال درخواست آمرزش گناهان بنمائید و در
دعاها و نیایش هایتان و در مجالس که روضه اباعبدا... خوانده می شود و شما
به یاد مظلومیت و غریبی سیدالشهداء اشک میریزید و دلتان می شکند خدا را به
مظلومیت و غریبی حسین قسمش بدهید که خداوند گناهان مرا ببخشد و از سر
تقصیراتم درگذرد.
سرانجام در تاریخ12تیرماه سال 1363 شهید علی قمی به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین
زمان خود پاسخ گفت و بنا بر وصیت خود در کنار دیگر سرداران رشید اسلام در
بهشت زهرا(س) بخاک شپرده شد.
منبع:فاتحان