کد خبر: ۶۱۸۹۳
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۸
در واپسین ساعت شب هفتم مرداد 62، 32 گردان پیاده، زرهی و مکانیزه و چهار گردان توپخانه رزمندگان عملیات مهم «والفجر3» را با هدف کلی تأمین امنیت شهر مهران انجام دادند.
عملیاتی که رزمندگان با گذشت کمتر از دو هفته توانستند به تمام اهدافشان دست پیدا کنند و دشمن را از شهر استراتژیک مهران دور کنند. جانباز رحمت‌الله فلاحی در این عملیات در گردان علی‌بن ابیطالب(ع) حضور داشت و در گفت‌وگو با «جوان» از روند انجام عملیات و گردانی که در آن حضور داشت می‌گوید.

 
سابقه ورود شما به جبهه به چه سال و عملیاتی برمی‌گردد؟

وقتی که جنگ شروع شد به صورت بسیجی عازم جبهه شدم و برای اولین بار در عملیات مطلع فجر در منطقه شیاکوه شرکت کردم. شهید سیاوش امیری فرمانده‌ گردانمان بود که در این عملیات در منطقه شیاکوه به شهادت رسید. بعد از آن یک دوره آموزشی را در سپاه قم گذراندم و پس از پایان دوران آموزشی بلافاصله برای انجام مرحله سوم و چهارم عملیات رمضان به منطقه اعزام شدم. پس از آن تا پایان عملیات محرم در منطقه شرهانی و به فرماندهی شهید زین‌الدین بودم. در عملیات محرم جانباز ‌شدم و به عقب برگشتم و سال بعد از آن در منطقه پاسگاه زید خط پدافندی داشتم. برای عملیات محرم در گردان امام رضا(ع) بودم و بعد از آن برای والفجرهای مقدماتی که گردان علی‌بن ابیطالب(ع) تشکیل شد در این گردان بودم و شهید اصغر فتاحی اولین فرمانده گردانمان شد.

گردان علی‌بن‌ابیطالب(ع) در عملیات والفجر3 و دیگر عملیات‌ها چقدر در جبهه‌ها ایفای نقش می‌کرد؟

در عملیات والفجر3 ما به عنوان پشتیبان لشکرهای حاضر در عملیات شرکت کردیم و وقتی وارد منطقه عملیاتی شدیم عملیات شروع شده بود. خط پدافندی دست ارتش بود و دشمن از ارتفاعات قلاویزان فشار می‌آورد و نیروهای ارتش را به عقب رانده بود. مقر لشکرمان در چنگوله بود که به ما اعلام کردند گردان علی‌بن ابیطالب(ع) برای انجام مأموریت و اعزام به خط مقدم آماده باشد. بیشتر بچه‌ها در رودخانه در حال شنا بودند و همه در عرض یک ربع تا 20 دقیقه لباس پوشیدند و آماده اعزام شدند. به ما اعلام کردند که با خودتان آرپی‌جی بیاورید چون دشمن با نیروهای زرهی‌اش در منطقه حضور دارد. ارتش بعث قصد داشت مهران را دور بزند و نیروهایی که در مهران و ارتفاعات شمالی بودند را محاصره و اسیر کند.

وقتی در منطقه حاضر شدیم به خواست خدا یک خاکریز خالی پیدا کردیم و خودمان را سریع به خاکریز چسباندیم. البته دو تانک‌ دشمن بخش‌هایی از خاکریز که به شکل L بود را گرفته بودند و با شلیک‌هایشان تعدادی از بچه‌ها را شهید کردند. قبل از اینکه ما به خودمان بیاییم و مستقر شویم آن دو تانک خط ما را خیلی راحت می‌زدند و تعدادی از رزمندگان به وسیله گلوله کالیبر پنجاهی که روی تانک مستقر بود به شهادت رسیدند. ما تا خودمان را پیدا کردیم بچه‌ها جانانه و مردانه مقاومت کردند و بیش از 10 تانک دشمن را منهدم کردند و دشمن دیگر نتوانست کاری انجام دهد. آن دو تانک هم در حین عقب‌نشینی منهدم شدند.

گردان علی‌بن ابیطالب (ع) بلافاصله که به خاکریز رسید جانانه در گرمای بالای 50 درجه و زیر آتش دشمن مقاومت کرد. آبی هم برای نوشیدن وجود نداشت و تا تدارکات بخواهد خودش را برساند زمان می‌برد. بچه‌ها مانند صحرای کربلا استقامت کردند تا اینکه دشمن نتوانست جلو بیاید و مجبور به عقب‌نشینی شد. نقش گردان علی‌بن‌ابیطالب(ع) در این عملیات خیلی مشهود بود و اگر نبود یا نمی‌رسید و شروع به شکار تانک‌های دشمن نمی‌کرد شاید می‌توان گفت مهران دوباره سقوط می‌کرد و آن رزمندگان اسیر می‌شدند.

گردان در چه عملیات‌های دیگری حضور داشت؟

بعد از عملیات والفجر3 که خط تثبیت شد چند روزی برای مرخصی آمدیم که بحث عملیات والفجر4 پیش آمد. در جنوب و در مقرمان در انرژی اتمی به ما اعلام کردند که برای مأموریت باید به سرپل ذهاب برویم و از جنوب ستون‌کشی کرده‌ایم و سرپل ذهاب مستقر شده‌ایم. یک ماه آنجا مستقر بودیم و بچه‌های شناسایی کارهایشان را انجام می‌دادند. آموزش‌ها برقرار بود تا اینکه گفتند عملیات لو رفته و بحث عملیات والفجر4 پیش آمد. چون دیگر سرپل ذهاب بودیم مأموریتی برای والفجر4 پیدا کردیم. در سال 62 گردان علی‌بن‌ابیطالب(ع) در والفجر4 شرکت کرد. بعد از پایان عملیات گردان امام حسن(ع) تشکیل شد که کادر بعدی گردان علی‌بن‌ابیطالب(ع) بود و رفته رفته گردان امام حسین(ع) هم تشکیل شد. گردان علی‌بن‌ابیطالب(ع) گردان مادری بود که چند گردان از دل آن تشکیل شد. گردان قمر بنی‌هاشم هم بود که با تشکیل آن به این گردان آمدم. گردان علی‌بن ابیطالب(ع) در منطقه کربلای یک، فکه، کربلای5 و والفجر8 شرکت داشت و گردان تأثیرگذاری در عملیات‌ها بود. رزمندگان حاضر در آن هم حضور فعالی در عملیات‌ها داشتند و خوب درخشیدند.

اهمیت شهر مهران برای دشمن چه بود که چندین بار تصمیم به اشغال شهر گرفت؟

دشمن با اشغال مهران سه هدف عمده را دنبال می‌کرد؛ اول می‌خواست سد و مانع مقابل رزمندگان درست کند تا به طرف شهر بغداد حرکت نکنند. چون فاصله شهر مهران با بغداد حدود 160 کیلومتر و تا کربلا حدود 300 کیلومتر است. یکی از فرماندهانش گفته بود ما انقدر در این منطقه نیرو آورده بودیم که جایی برای اسکان نیروها وجود نداشت. می‌خواستند با استقرار در این شهر سد راه ما شوند. هدف بعدی‌شان بستن جاده مهران- دهلران بود تا نتوانیم از آن منطقه به استان خوزستان پشتیبانی برسانیم. بهترین مسیرمان از کرمانشاه و ایلام به خوزستان همین جاده بود و راه دیگری وجود نداشت. هدف سومشان این بود که جاده را تأمین کنند و زودتر بتوانند نیروهای پشتیبانی‌شان در خوزستان را حمایت کنند.

پس منطقه کاملاً اهمیت استراژیک داشت؟

زمانی که دشمن وارد شهر مهران شد کاملاً تخریبش کرد. به صورت تل خاکی درآمد و خود شهر برایشان اهمیتی نداشت ولی موقعیت سوق‌الجیشی و ارتفاعات اطرافش برایشان خیلی مهم بود. با تسلط بر ارتفاعات استراتژیک اطراف شهر دو منطقه ایران و عراق را تحت نظر می‌گرفتند.

زمانی که فتح خرمشهر را انجام دادیم دشمن از منطقه مهران عقب‌نشینی می‌کند و به ارتفاعات می‌رود. کسی که ارتفاعات در اختیارش باشد یعنی تمام شهر را در اختیار دارد و دشمن از این طریق می‌خواست مواضعش را مستحکم کند.

ارتفاعات شمالی و جنوبی و کله‌قندی در این منطقه خیلی مهم بود و سمت چپ مهران ارتفاعات قلاویزان قرار داشت که مرز ایران و عراق است و اهمیت فراوانی دارد. هر چه از ارتفاعات بالاتر برویم بیشتر بر منطقه مشرف‌ می‌شویم. دشمن روی این ارتفاعات مستقر شده بود و سنگرهای بتونی محکم و مهمی زده بود. صدام هم برای دیدزنی منطقه به این ارتفاعات می‌آمد. ما هم ارتفاعات قلاویزان را در والفجر3 گرفتیم و هم جاده مهران- ایلام به دهلران را از زیر دید و تیر دشمن آزاد کردیم که باعث آزادی شهر مهران هم شد. ما وقتی روی ارتفاعات مستقر شدیم حتی به دشت آن سمت مرز هم مسلط بودیم.

در عملیات والفجر3 ما کاملاً به اهداف مدنظرمان رسیدیم و در کارنامه هشت ساله جنگ عملیاتی صد در صد موفق به حساب می‌آید؟

این عملیات بحث ارتفاعات شمالی و جنوبی بود و دشمن کاملاً روی آنها مستقر بود و حتی به جاده مهران هم مسلط بود. در این عملیات بنا بود ارتفاعات را از دشمن بگیریم و شهر مهران کاملاً آزاد شود و دشمن را عقب برانیم تا به دشت‌ها در سه، ‌چهار کیلومتری مرز خودمان برسانیم. اگر ارتفاعات را می‌گرفتیم هم به دشمن مسلط بودیم هم به مناطق تحت نظر خودمان که با لطف خدا توانستیم به تمام اهدافمان برسیم.

عملیات هم خیلی سریع انجام ‌شد و در عرض 10 روز به پایان رسید.

کاملاً درست است و این عملیات در 10، 12 روز به انجام می‌رسد. البته در کربلای یک هم دشمن به دلیل ضربه‌ای که در والفجر3 خورده بود خیلی سریع‌تر عقب‌نشینی کرد و فهمید ما به هر طریقی قصد تصرف منطقه را داریم. با شناسایی خوب بچه‌ها و به دلیل اینکه از راه‌های خاصی رفته بودند دشمن غافلگیر شده بود و این اصل غافلگیری یکی از دلایل موفقیت سریعمان در این عملیات بود. در والفجر3 دشمن به راحتی نمی‌خواست منطقه را از دست بدهد و به شدت مقاومت می‌کرد اما توان ایستادن مقابل رزمندگان را نداشت و در نهایت پس از گذشت 10 روز از منطقه عقب‌نشینی کرد.

دشمن در طول جنگ چند بار این منطقه را مورد تهاجم قرار داد؟

منطقه تا کربلای یک و فتح فاو دست خودمان بود که دشمن دوباره تحرکاتی انجام داد و شهر مهران را اشغال کرد. مهران در طول جنگ چهار بار اشغال و آزاد شد. یک بار در روز سوم جنگ، دشمن شهر را اشغال کرد و بیش از یک سال شهر در تصرفش بود که با فتح خرمشهر به ارتفاعات رفت تا به اوضاع مسلط شوند. بار دوم در کربلای یک بود که چند ماه بیشتر در منطقه حضور نداشت و در این عملیات ظرف چند روز توانستیم منطقه را از دشمن که روی حضورش در آنجا تبلیغات زیادی کرده بود بگیریم. حضرت امام(ره) هم تأکید زیادی داشت که شهر مهران را آزاد کنیم. مرحله سوم در سال 67 اتفاق افتاد که منافقین ظرف دو، سه روز شهر را اشغال کردند و شعار «امروز مهران، فردا تهران» می‌دادند. آن زمان هم ظرف چند روز شهر را از منافقین گرفتیم و مرحله چهارم بحث هجوم دشمن بعد از تصرف شلمچه و جزایر مجنون و فکه پیش آمد که دوباره شهر مهران را به اشغال درآوردند و رزمندگان دوباره شهر را آزاد ‌کردند. در آخرین مرتبه از آزادسازی که ما به خط دشمن حرکت کردیم حتی پاسگاه بهرام‌آبادی که تا انتهای جنگ در تصرف دشمن بود را آزاد کردیم.

منبع:فاتحان

نام:
ایمیل:
* نظر: