کد خبر: ۶۵۰۱۶
تاریخ انتشار: ۲۲ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۶
ساعتی تا کربلای ۴ مانده بود. سید باقر صدام زد. با سید محمد کدخدا بود. شدیم سه سید محمد. گفت سید محمد نگذار امشب جنازه من رو زمین بمونه!
عملیات رمضان به شدت مجروح شد. بیست روز بیهوش بود. روز بیستم دکتر باقر را معاینه کرد و گفت شهید شد!
بیایید تا گواهی فوت بنویسم و او را به سردخانه ببرید. با دکتر رفتم. چند دقیقه بعد پرستاری وارد اتاق دکتر شد و با هیجان گفت:دکتر اقای دستغیب نشسته و میگه گشنمه!
دکتر باور نکرد. همراه مجروحی که در اتاق باقر بستری بود وارد شد گفت راست می گوید. بگذارید من جریان را بگویم. شما که رفتی نگاهی به پسرم که بیهوش بود کردم و گفتم یا امام حسین پسر من رو هم یا شفا بده یا ببر پیش خودت!
سرم روی تخت پسرم بود که خوابم برد. دیدم اقا امام حسین(ع) وارد اتاق شدند. قبل از اینکه پیش من بیایند فرمودند اول برم پیش سید باقر. دست سید باقر را گرفتند و فرمودند سید تو خوب شدی بلند شو...
قبل از اینکه به تخت پسر من برسد پرستار صدایم زد و گفت بلند شو اینجا جای خواب نیست.
دیدم سید باقر نشسته و پسرم شهید شده!

راوی برادر شهید

با سید باقر در حوزه هم درس بودیم. سید باقر به خاطر ترکشی که در سرش بود، نمی توانست اشک بریزد. هر وقت حالت اشک به او دست می داد، صورتش برافروخته می شد، چشم هایش هم می شد دو کاسه خون!
گاهی هنگام درس، استاد برای ده دقیقه استراحت می داد و از کلاس خارج می شد. این ده دقیقه ما شروع می کردیم به صحبت، اما تا استاد بیرون می رفت سید باقر رو به قبله سر به به سجده می گذاشت. در سجده بود تا استاد برگردد. سر که از سجده بر می داشت، می دیدیم صورتش برافروخته و چشم هایش شده دو کاسه خون.
آخرین باری که دیدمش قبل از کربلای 4 بود. پشت خاکریز راه می رفت، لباس غواصی به تن داشت. صورتش برافروخته و قرمز بود، چشم هایش هم سرخ . بلند رو به رزمندگان می گفت: یاد خدا کنید. ذکر خدا بگید...

اوی حجه الاسلام حمید نورالهی

ساعتی تا کربلای ۴ مانده بود. سید باقر صدام زد. با سید محمد کدخدا بود. شدیم سه سید محمد. گفت سید محمد نگذار امشب جنازه من رو زمین بمونه!
اشکم جاری شد . گفتم چی می گی, نگو این جور.
دوباره تکرار کرد و بار سوم هم گفت سید محمد جنازه ام روی زمین نمونه!
همان شب شهید شد. جز معدود شهدای کربلای 4 بود که جنازش همان شب برگشت. خودش گفته بود من پایم که آن سمت گذاشتم شهید می شم. رفتم تعاون. سرم را رو سینه اش گذاشتم و یک دل سیر گریه کردم.


راوی سید محمد عاطفه مند





طلبه شهید سید محمد باقر دستغیب در سال 1341 در شیراز به دنیا آمد سرانجام  در تاریخ 4 دی ماه سال 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید.

منبع:خاطرات کوتاه کوتاه از شهدای استان فارس

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: