کد خبر: ۶۵۳۲۲
تاریخ انتشار: ۲۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۱

سيد جليــل در سال 1343 در فسا در خانواده اي متدين و مذهبي چشم به دنيا گشود . خانواده اي از تبار حسين عليه السلام مظلوم و خانواده اي كه صفا و صميميت از آن مي باريد . از همان اوان كودكي چهره اي مظلومانه و درد آشنايي داشت . حتي هر چند كــودك بود ولي هيچگاه زير بار ظلم و زور نــمي رفت . روحي سازش ناپذير داشت ، با دوستانش رفتاري صميمي و خوب داشت .

علاقه عجيبي به ورزش داشــت ، از قبيل فــوتبال و كشتــي و در هنگام فراغــت با دوستانش فوتبال بازي مي كردنــد. داراي روحيــه اي بـس عجيب و شگفت بود ، در ســـن هفت سالگي شروع به تحصيل نمود و تا سال پنجـم ابتدايي در مدرسه ساسان تحصيل مـي كــرد ؛ پس از آن وارد مدرسه راهنمايي شد و دوران راهنمايي خود را در مدرسه فردوسي طي مي كرد كه حركت انقلاب اسلامي امت اسلام در مقابله رژيم ستم شاهي به اوج مي رسيد ، در به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي سهم بســزايي داشت ، شبها با ديگر دوستان خود اعلاميه ها و سخنراني هاي امام كه وارد شهر مي شد را پخش و توزيع مي كردند .

در تشييع جنازه شهيد خضــري از ناحيه دست مجروح گرديد . با ايمان و اعتقادش به هـدف الهي خود پابرجا و محكم بود در تابستانها كه مدارس تعطيل بود ، كار رنــگـزنـي را انتخاب و با اين شغل اشتغال داشت ، در سال سوم راهنمايي بود كه جنگ تحميلي آغاز گرديد سنگر مدرسه را رها و روانه سنگر مبارزه با دشمن بعثي گرديــــد . وارد دانشگاه خودسازي شد تا قلم خود را به سلاح و مركب خويش را به خون ، كتاب خود را به قرآن و دعا كه وقتش نيز نيمــه شب است جهت هر چه بهتر تزكيه و تهذيب خود انتخاب نمود . به سنگرهاي جنوب رفت ، خاكي كه خون جوانان عزيز و برومند اين سرزمين آنرا رنگين و گلگــون نـموده است ، خاكي كه يادگار ايثارگــري آن جوانان است .

هر وجب آن خاطرات ايثارگـــري و فــداكاري در آن نهفته است ، خاكي كه جــوانان كانون گــرم خانواده را رها كرده و بي دل انگيــز شهادت از آن به مشام مي رسيد.

در عمليات بستان كه صداميان با چهار لشكـر پياده مكانيــزه و چنـدين گــردان تـوپخانه آماده عمليات بودنــد با تمام تجهيزات و قدرت نظامي خود كه تا دندان مسلح بودند جهت باز پس گيـــري "بستان" هجــوم آوردند ؛ ليكـن رزمندگان اســلام كه يك گـــردان نيرو از اين شهر در آن شــركت داشتند و سيـــد جليل يكي از فداكاران بــود ، با كمترين امكانات جنـگي ، ايستادگــي كــرده و از خاك مقدس "بستان" حـراسـت و حفاظت كردند .

بعد از عمليات "بستان" به اتفاق برادران شهيد جمشيــد جمشيــدي از سـردشــت و سوسنـگرد به شـوش هجرت نمود و در عمليات فتـح المـبـين شركت كردند . در عمـلياتهاي فتـح المبين فداكاري و از جان گـذشتـگي هاي بسياري از وي مشهـود است.

بعد از اين عمليات به عنــوان كادر رسـمي وارد سپاه پاسداران گرديـــد و به عنـوان ســربازي فداكار و جان بر كف به خدمت در سپاه پاسـداران همت گماشــت . بعد از اين دو عمليات برنامه عمليات بيت المقدس آمده شد و ايشان در گـــرداني به فــرمانــدهي ســردار رشيــد اســلام شهيــد حاج محمــود ستــوده و شهيــد حسيـن اسلامي وارد عمليات گرديدنـد و در مناطق فكـه و فتح خرمشهر فداكاريهاي بسياري نمودند .

در عمليات رمضان نيز با ديگر برادران جهت خدمت در واحد اطلاعات و عمليات انتخاب گرديد با توجه به اينكه سيد جليل از سن و سال زيادي برخوردار نبود اما به خاطر شجاعتهايي كه از اين بزرگوار رد عمليات اخير الذكر مشاهده گرديده بود جهت شناسايي خطوط و مواضع دشمن تا قلب مواضع دشمن زبـون و پست پيش مي رفت ، يكي از اين محورها كه با حداقل نيروهاي ما شكسته شــد محوري بود كه سيــد جليل براي شكسته شدن آن زحمت زيادي كشيده بود . بعد از اين عمليات تيپ جهت عملياتي ديگر به منطقه دهلــران و ابوغريب مهاحرت نمود .

در عمليات والفـجـر يك كه در آن منطقه انجام شد وظيفه محوله او شناسايي منطقه بود كه كارشان نيز موفقيت آميز بود . با اينكه ماموريت غرب پيش آمد و تيپ المهدي جهت انجام عمليات عازم حاج عمران شد كه در آن منطقه نيز ايثار گري و فداكاريهاي آنان مشهود بود سيد جليل نيز در كنار فرماندهيان و سراداران رشيد انجام وظيفه نمود و در اين عمليات كه خداوند نعمت پيروزي و سرافرازي را كرامت نمود منطقه عملياتي تثبيت گرديد .

تيپ المهدي جهت عمليات والفـجر چهار عازم پنجوين شد و در آن منطقه سيــد جليل به عنوان نماينده معاون گــردان انجام وظيفه مي كرد . پس از عمليات ، تيــپ دگـر بار، بار سفــر به ديار خونيــن جنوب بست و پس از استقــرا در جنوب برنامـه طرح ريـــزي شده عمليات خيبر آغاز گرديد كه در اين عمليات تعدادي از سرداران رشيد اسلام به درجه رفيع شهادت نائل گرديدند . جنگ به يك جنــگ آبي خاكــي مبدل گشته بــود و تيــپ به تشكیل و تجهيــز نيــروهاي خود همت گماشـت و تعدادي از بـرادران من جمله سيــد جليـل به يك آموزش فشرده اعزام گرديــد . پس از بازگشت از آموزش آبي – خاكي مسئول تشكيل گــردان جهت آموزش تشكيل گــردان دريايـي عمليات "بـدر" برنامه ريـزي شــد.

در عمليات "بـدر" نيز نقش بسزايي جهت انتقال و هدايت برادران رزمنــده به خط و پشتيباني عمليات بر عهــده داشت . در عمليات والفـجر هشـت با حضوري فعال از جلـوداران خط شكن و از اولين كساني بود كه با ديگر همـرزمان شهر "فاو" را از تصرف رژيــم پسـت و زبــون عراق بيرون آوردند . شهادت يارانش از جمله شهيد حسين اسلامي قلب مظلومش را جريحه دار كرد .

در سال 1362 هجري سنت رسول گرامي صل الله و عليه و آله وسلم را به جا آورد و ازدواج كرد كه ثمـره آن يك فرزند پسر بنام ميثم و يك فرزنــد دختر بنام فاطمه مي باشد . در عمليات كربلاي چهار و پنج در طرح عمليات مشغول خدمت بود و در همه خطرات پيشگام و پيشتاز ، در عمليات كربلاي پنـج به دليل با تلاقـي بودن منطقه و عدم عبور وسائط نقليه فعاليت زيادي جهت نجات مجروحيـن انجام داد .

بعد از اين عمليات فرماندهي گردان سلمان را به عهده گرفت و مشغول آمادگي جهت عمليات گرديد و براي تشكيل و تحقق بخشيدن به اين گردان زحمت زيادي كشيد و با حداقل امكانات مي كوشيد تا گرداني موفق و پيروز داشته باشد . در اين راه از هيچ كمك و زحمتي دريغ نداشت و در عمليات كربلاي هشت فرماندهي گردان در منطقه شلمچه در شب عمليات به عهده داشت و با شكستن خطوط دفاعي دشمن منطقه را پاكسازي نموده و تحويل گردان كوثر مي دهد كه در اين عمليات به درجه رفيـع شهادت نائل مي گــردد. روحش شاد و راهش پـر رهــرو باد .





/224224

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: