کد خبر: ۶۶۶۶۵
تاریخ انتشار: ۰۸ مهر ۱۳۹۴ - ۲۰:۰۵
قبل از کربلای 5 قرار بود برای آوردن مقداری تجهیزات به تهران برویم گفت:از راه شیرازبرویم تا من از خانواده خداحافظی کنم
قبل از کربلای 5 قرار بود برای آوردن مقداری تجهیزات به تهران برویم گفت:از راه شیرازبرویم تا من از خانواده خداحافظی کنم بین راه گفت: من آماده ام شما آماده شده اید؟
گفتم نه،برای چی؟
گفت:اور کت سپاه دست پدرم بود .از بازار یک اور کت برای او خریدم وآن را پس گرفتم .خانه واموالم را هم بین بچه ها تقسیم کردم  دیگه آمده آماده ام.
تهران که رسیدیم هر چه پول داشت ، داد لباس برای بچه هاش ، دیگه یک ریال هم پول نداشت!
یک کلاش وچند تا تفنگ هم توی ماشین بود ، گفتم این برای چیه ؟
گفت: گفتم که آماده ام !
به اهواز که رسیدیم کوله پشتی اش را برداشت و رفت. دیگر کاری به تدارکات و ...نداشت.به پنج ضلعی که رسیدیم گفت:دیگه کسی حق نداره با من بیاد. همان شب تکه تکه شد.

سردار شهيد حاج اسماعيل اسکندري در سال 1326 در روستاي ولي عصر شهرستان کوار به دنیا آمد سرانجام در تاريخ 19 دیماه سال  1365، درعملیات کربلای 5،در شلمچه به درجه رفيع شهادت نائل مي گردد

برای اطلاعات بیشتر به زندگی نامه شهید مراجعه کنید.
/224224
مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: