کد خبر: ۶۸۰۳۰
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۸
بررسی نقش شهید آیت الله اشرفی اصفهانی در دوران دفاع مقدس؛
آیت الله اشرفی اصفهانی شهید محراب، دائماً با حضور در جبهه‌ها به دیدار رزمندگان می‌شتافت و مقید بود که برای آنان سخنرانی کند. او با یکایک رزمندگان مصافحه می‌کرد و با آنان به گفتگو می‌نشست و می‌فرمود: "وقتی به جبهه می‌روم تا مدتی روحیه‌ام قوی می‌شود.

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، 23 مهرماه سال 1361 مصادف با شهادت پنجمین شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی(ره) است، که با وجود گذشت 32 سال از شهادت این عالم وارسته، فقیه مجاهد و انقلابی هنوز بسیاری از ابعاد شخصیتی و محسنات اخلاقی ایشان بازگو نشده است، لذا مطالب ذیل به بیان زوایایی از زندگی زاهدانه ایشان پرداخته است:

آیت الله اشرفی اصفهانی در سال 1281 ش در خمینی شهر اصفهان در خانواده ای روحانی متولد شد. شهید اشرفی تحصیلات ابتدایی مقدماتی را در خمینی شهر گذرانده و در سن 12 سالگی جهت ادامه تحصیل راهی اصفهان شد و طی حدود ده سال از محضر علمایی چون آیت الله سید مهدی درچه ای، آیت الله سید محمد نجف آبادی، مرحوم فشارکی و مرحوم مدرس استفاده کردند.

ایشان دوران طلبگی خود را با نهایت عسرت و مشقت اقتصادی گذراند و در مدتی که در حوزه اصفهان بودند هر هفته فاصله میان اصفهان تا خمینی شهر را که دوازده کیلومتر بود طی می‌کردند خود می فرمود: دوشنبه خوارکم تمام می شد سه شنبه دو ریال پولم را خرج می­کردم، چهارشنبه که آخرین روز تحصیل بود بدون پول و غذا می گذراندم .

آیت الله اشرفی اصفهانی در توصیف شرایط تحصیلاتش در اصفهان می گوید: "در زمانی در حجره­ای با سه نفر دیگر در مدرسه نوریه اصفهان زندگی می­‌کردیم بسیاری از روزها نه چای داشتیم نه نفت و نه قند. برای مطالعه در شب از نور چراغ نفتی راهرو مدارس استفاده می کردم. در روزهای جمعه به یکی از مساجد دور افتاده اصفهان می ­رفتم  و از صبح تا عصر درآن­ مسجد درس های یک هفته را دوره می کردم. در مدت دوازده ساعتی که آنجا مطالعه می کردم غذای من فقط  مقداری دانه ذرت برشته بود."

این عالم مجاهد در سال 1302 شمسی در سن 20 سالگی جهت ادامه تحصیل و نیل به مقامات عالیه و دینی رهسپار حوزه علمیه قم شد. در تمام طول مدت بیست و سه سال اقامت در قم و ایشان تنها سه یا چهار ماه با خانواده خود بودند و بقیه این سالها را  تنها مجرد سپری کردند.

شهید اشرفی با همه مشکلات و مسائل آن زمان، در تحصیل علوم اسلامی و دینی جدیت به خرج می­داد. وپس از اندک زمانی از فضلا و مدرسین نامی و برجسته حوزه علمیه قم به شمار می­آمد و در سن 40 سالگی اجازه اجتهاد خود را از آیت الله خوانساری دریافت کرد.

آیت الله اشرفی مدت 12 سال در محضر آیت الله خوانساری حضور می یافت و تمام دروس آن مرحوم را می‌نوشت و این نوشته ها ما هنوز موجود است.

در سال 1335 شمسی شهید اشرافی بنا به دستور مرحوم آیت الله بروجردی جهت تبلیغ و نشر معارف و احکام  دین و تقویت بنیه دینی و مذهبی اهالی کرمانشاه به آنجا رحل اقامت کرد و پس از ورود به کرمانشاه طلاب و شاگردان بسیاری را تربیت نمود.

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) شهید اشرفی نیز حرکت های وسیعی را در کرمانشاه پایه گذاری کرد. عمده ترین مراسم که تا آن روز سابقه نداشت در واقع جرقه­‌ای بود در جهت شعله ور شدن یک آتش عظیم در این منطقه، مجلس بزرگداشت شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی بود؛ که بنا به دعوت و اطلاعیه شهید اشرفی اصفهانی در مسجد آیت الله بروجردی منعقد شد. در مجلس سخنرانی های پر هیجان و انقلابی مطرح شد و ساواک با وجود بسیج تمام نیرو و قوای خود برای دستگیری و کارشکنی در مراسم موفق نشد، سخنرانان به‌طور مخفیانه از شهر خارج شدند.

خدمات آن شهید بزرگوار:

1- تاسیس حوزه علمیه امام خمینی در باختران و اداره این حوزه با بیش از 60 نفر طلاب.

2- بازسازی مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی.

3- توسعه کتابخانه مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی که قریب دو هزارجلد به کتابهای آن اضافه نمودند.

4- تاسیس حوزه علمیه جهت خواهران، که پس از شهادت ایشان به نام حوزه علمیه شهید محراب نامگذاری شد.

5- ایجاد وحدت کامل بین روحانیت شیعه و سنی که از بزرگترین خدمات آن شهید است که در طول تصدی مسئولیت بعنوان امام جمعه در این رابطه سمینارهای متعددی در شهرهای مختلف بویژه با حضور برادران اهل سنت تشکیل داد که اثرات بسیار مطلوبی داشته است.

6- بازسازی مسجد جامع باختران که از برکت نماز جمعه این مسجد بازسازی کامل شده است.

7- بازنمودن شماره حسابهای متعدد به نام مهاجرین جنگی و جبهه جنگ و بازسازی مناطق جنگی و همچنین کمک به سیل زدگان خوزستان و زلزله کرمان و طبس که تمام وجوه این شماره حسابها جمع آوری و برای نجات برادران و خواهران آسیب دیده و برادران رزمنده صرف شده است.

نقش شهید آیت الله اشرفی اصفهانی  در دوران دفاع مقدس

با آغاز جنگ تحمیلی و بسیج همه جانبه مردم و قوای مسلح برای حضور در جبهه و پشتیبانی جبهه های جنگ، آیت الله اشرفی نیز با مهم توصیف کردن مسئله جنگ، در مدت 25 ماه در تمام خطبه‌های نماز جمعه و مصاحبه ها و پیام های خود به حضور مردم در جبهه ها تأکید می ورزیدند.

شهید محراب، دائماً با حضور در جبهه ها به دیدار رزمندگان می شتافت و مقید بود که برای آنان سخنرانی کند. و با یکایک رزمندگان مصافحه می کرد و با آنان به گفتگو می نشست و می فرمود: "وقتی به جبهه می روم تا مدتی روحیه ام قوی می شود."

علی‌رغم کهولت سن مسافت‌های طولانی و راه های صعب العبور را به عشق دیدار دلاور مردان جبهه توحید، با وسایل نقلیه نظامی در شرایط دشوار می پیمود. بارها در جبهه های ایلام، قصر شیرین و پادگان ابوذر، گیلان غرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر، سومار حضور یافت و با سخنرانی های دلنشین، به سپاهیان اسلام روحیه بخشید. پس از آزادی قصر شیرین به آن شهر سفر کرد و با خواندن دو رکعت نماز شکر در مسجد این شهر،‌ سپاسگزاری خود را به درگاه خداوند به جای آورد.

وجود آن روحانی جلیل القدر در مناطق عملیاتی سبب دلگرمی رزمندگان و باعث شور و شوق بسیار در آنها می گردید. یک بار پس از عزیمت به منطقه جنوب، عازم شهر آزاد شده بستان گردید و زیر بمباران وحشیانه دشمن وارد شهر شد و از آنجا عازم آبادان شد. هنگام آغاز عملیات فتح المبین در دوم فروردین 1361، در قرارگاه حضور یافت و پیشنهاد کرد عملیات به نام حضرت زهرا سلام الله علیها نامگذاری شود.

الحمدالله که زنده ماندم و آزادی خرمشهر را دیدم

آیت‌الله اشرفی اصفهانی در دومین سفر خود به خوزستان پس از آزادی خرمشهر، عازم اهواز شد و مردم این شهر نماز شکر را به امامت ایشان به جای آوردند. بعداز ظهر همان روز علی رغم مخالفت فرماندهان، وی و امام جمعه اهواز عازم منطقه خرمشهر شدند و پس از ورود به شهر، به مسجد جامع در جمع رزمندگان حضور یافتند و فرمودند: "امروز یکی از روزهای مهم اسلامی و یوم الله است و از جمله آرزوهای من فتح خرمشهر بود که بحمدالله من زنده ماندم و این روز را دیدم."

در شب جمعه هشتم مهر 1361 در منطقه غرب، عملیات مسلم بن عقیل با حضور شهید و تنی چند از مقامات کشوری و لشکری آغاز شد. ایشان در آن شب حال عجیبی داشت و یک لحظه آرام نداشت و تا صبح به دعا و مناجات مشغول بود و لحظه ای هم به استراحت نپرداخت. نزدیکی های صبح بود که یک عدد گلوله توپ در نزدیکی چادر ایشان منفجر شد.

مگر خون من از رزمندگان رنگین تر است که محل خطر را ترک کنم

فرماندهان جهت ترک آن محل اصرار کردند،‌ اما ایشان نپذیرفت و گفت: "من از این محل نمی روم و آماده هر گونه مسئله ای هستم، زیرا خون من رنگین‌تر و جان من عزیزتر از عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات اینجا باشم." سرانجام شهید محلاتی، عبا و عمامه ایشان را برداشت و بر سر و دوش ایشان گذاشت و عصا را به دستش داده و او را عازم کرمانشاه کرد.

در پشت جبهه هم فعالیت‌های چشمگیری داشت که از جمله آنها افتتاح حسابی در بانک برای جمع آوری کمک های نقدی به جبهه ها بود. حساب دیگری نیز جهت کمک به مهاجران جنگ افتتاح کردند. حساب دیگری نیز جهت بازسازی منطقه گیلان غرب که به استان کرمانشاه محول شده بود، اختصاص دادند.

شهید به مسئله وحدت بین شیعه و سنی اهمیتی فوق العاده می داد و اقدامات ایشان در این زمینه بسیار مؤثر واقع می شد.

شهادت

ایشان پس از 80 سال زندگی پرافتخار خود و خدمت به اسلام و قرآن توسط یکی از مزدوران امریکا و منافقین کوردل در ساعت 15/12 ظهر 23 مهرماه 1361 در سنگر نماز جمعه مسجد جامع و در محراب نماز به افتخار شهادت نائل آمد و طومار زندگی پرافتخارش نه تنها بسته نشد بلکه ورقی دیگر خورد و نامش در صحنه گیتی مانند خورشید برای همیشه می درخشد،‌ روحش شاد و نامش جاویدان باد.

نام:
ایمیل:
* نظر: