کد خبر: ۷۲۸۹۸
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۲
درد و دل‌های یک سفید پوش دوران دفاع مقدس:
فرهناز شفیعی ثابت، پرستار دوران دفاع مقدس گفت: مدتی پیش به بهداشت و درمان مراجعه کردم تا بتوانم مدارک اعزامم را بگیرم تا برای درصد جانبازی اقدام کنند که متاسفانه اعلام کردند که بر اثر آتش سوزی مدارک سوخته است.
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، نقش زنان در دوران دفاع مقدس چه در پشت جبهه‌های نبرد و چه پرستاران و پزشکانی که در خط مقدم حضور داشتند، بی بدیل است. چه بسا پرستاران داوطلبانه و بدون هیچ چشمداشتی تنها به نیت کسب رضایت الهی با وجود اینکه می‌دانستند خود نیز ممکن است شهید، مجروح و یا جانباز شوند،‌ به مناطق مرزی رفتند.

این سفیدپوشان بی ادعا در دوران دفاع مقدس یکی از ارکان اصلی مقاومت رزمندگان و ادامه دهنده راه حضرت زینب(س) بودند. فرهناز شفیعی ثابت نیز یکی از بهیاران دوران دفاع مقدس است که بدون هیچ چشم داشتی و با داشتن یک فرزند شیرخوار داوطلبانه به مناطق عملیاتی اعزام شد.

در ادامه گفت و گو را بخوانید.

در سال 59 داوطلبانه از بیمارستان سرخ حصار تهران به ارتش معرفی شدم تا به مناطق عملیاتی بروم. فرزند شیرخوارم را نزد خانواده‌ام در گیلان سپردم و راهی اهواز شدم. 20 روز در امیدیه در حال خدمت رسانی به مجروحین بودم. پس از گذشت این مدت ما را به بیمارستان صحرایی شوشتر و الزهرا منتقل کردند.

با شروع بمباران وضعیت وخیم‌تر شد و به دلیل افزایش تعداد مجروحین ما را به بیمارستان افشار دزفول بردند و به مدت شش ماه هم در آنجا ماندیم. در این مدت دستم شکست و یک بار هم ترکش خوردم.

شدت بمباران به حدی بود که پرستاران و پزشکان هم در بیمارستان سر گیجه می‌گرفتند و به در و دیوار برخورد می‌کردند. من به سبب اینکه در گیلان دونده دو میدانی بودم از نظر جسمی در سلامت کامل به سر می‌‌بردم و به محیط تسلط داشتم تا بتوانم بیماران را مداوا کنم.

 پس از اتمام دوره، ما که دو پرستار و سه پزشک بودیم را به اهواز برگردانند. از آنجا یک پیکان دربست گرفتیم و خودمان را به بیمارستان سرخ حصار تهران معرفی کردیم.

شیرینی دیدار با امام (ره)

تمام وقت و جوانیم را صرف رسیدگی به بیماران و مجروحین کردم.در این مدت هم از همسر و پسرم بی‌خبر بودم. بیماران را همچون عزیزانم می‌دیدم و بینشان تبعیض قائل نمی‌شدم. شیرینی دیدار امام (ره) تمام سختی و مشکلات آن روزها را از خاطرم برد.

برای رفتن به سوریه و کربلا داوطلب هستم

حالا بعد از گذشت حدود 3 دهه از اتمام جنگ تحمیلی علائم آسیب‌های که در آن دوران به من وارد شده، بروز کرده است ولی هرگز از رفتن به جبهه پشیمان نشدم. زیرا من برای علاقه‌ای که به این کار داشتم به مناطق عملیاتی رفتم. اگر امروز هم اجازه بدهند حاضرم برای مداوای رزمندگان اسلام به سوریه و کربلا بروم.

با وجود درد‌های که تحمل می‌کنم به دلیل علاقه‌ام به پرستاری هم اکنون نیز بهیار بیمارستان هاشمی نژاد هستم و در استان گیلان هم به کشاورزی فعالیت دارم.

پرونده اعزامم به جبهه از بین رفته است

به سبب مجروحیت‌های که در دوران جنگ داشتم، دردهای زیادی را متحمل می‌شوم. مدتی پیش به بهداشت و درمان مراجعه کردم تا بتوانم مدارک اعزامم را بگیرم تا برای درصد جانبازی اقدام کنم که متاسفانه اعلام کردند که بر اثر آتش سوزی مدارک سوخته است و اگر مدرکی از آن زمان دارم می‌توانم برای ثبت ارائه دهم. من آن زمان برای دفاع از کشور و علاقه‌ام رفتم و به دنبال جمع آوری مدرک نبودم. به همین سبب مدرکی برای ارائه ندارم تا به بنیاد جانبازان مراجعه کنم.

نام:
ایمیل:
* نظر: