کد خبر: ۷۷۵۱۷
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۴
فرازی از زندگی نامه شهدای انقلاب فارس
شهید مهدی قمری در یک خانواده متوسط در سال 1332 در شیراز پا به عرصه وجود گذاشت و از همان کودکی با کارهائی که انجام می داد و مثل این بود که خدا را در وجود خود حس می کند

شهید مهدی قمری در یک خانواده متوسط در سال 1332 در شیراز پا به عرصه وجود گذاشت و از همان کودکی با کارهائی که انجام می داد و مثل این بود که خدا را در وجود خود حس می کند و از همان بچگی با هوش و استعداد بود تا این دوران کودکیش بسر رسید و در سن هفت سالگی پا به مدرسه گذاشت و تحصیلات ابتدایی را گذرانید و در حین تحصیل مشغول به کار می شد و در مغازه کار می کرد و همه کارها را با فکر و اندیشه انجام می داد این شهید در برابر زورگویان ناراحت و همیشه در پی علاج دردمندان بود در دوران کودکی به فقرا از همان حقوق خود رسیدگی می کرد و سپس پا به دبیرستان گذاشت و در دوران حکومت ننگین شاه پهلوی و خانواده اش با این که تحصیلاتش تمام نشده بود با همه درگیری داشت و از این حکومت انتقاد می کرد زیرا شهید نامبرده چنان در مردم بود درد آنها را حس می کرد و به تحصیلات ادامه داد و بعلت معیشت زندگی تا پنجم متوسطه بیشتر نتوانست ادامه تحصیل دهد و برای برطرف کردن نیازمندی های خود و خانواده چاره ای نیاندیشید جز این که کار کند و سربازی پیش آمد و مرتباً می گفت که این حکومت را انشاءالله ملت سرکوب خواهند کرد چون علاقه به خانواده خود داشت و در فکر بچه ها بود پس از گزراندن دوران شش ماهه تعلیماتی خود را به نیرو هوائی شیراز منتقل کرد و این نمونه ای از اخلاق اسلامی و خدا برای آن بود تا این که به هر سختی بود در سشان را به پایان رسانید و بخاطر کم شدن یک  فشنگ در میدن های رکن ارتش برای مدتی در زندان بود و پس از اتمام دوره سربازی چون شغل و حرفه پدرش لوله کشی بود و چون استاد شده بود برای حرفه کارش را دنبال و می گفت خدمت خلق خدمت به خالق است و همیشه تکیه گاهش خدا و کمک بنده خدا بود در موقع کار کردن و چه در مواقع بیکاری و هدفش فقط و فقط خدمت به خلق خدا و در همه سطوح محبت خود را در دل همه جا داده بود ودر دوران پیش از انقلاب پیام امام امت را بوسیله نوار و اعلامیه گوش می داد و می گفت وظیفه شرعی هر مسلمان است که به همه حرف های امام و امت برسد تا حتی در دوران لوله کشی در روستاها و شهرها چنان چه از ظاهر امر پیدا بود تکلیف شرعی را در آن جا پیاده می کرد و هر جا کار آب رسانی بود مخصوصا روستاهایی که امکانات کمتری در آن جا می بود قبول می کرد و علاقه زیاد آنها را آباد می نمود و هدف او کمک به خلق خدا بود و این شهید دارای سه خواهر و هفت برادر است. در تظاهرات و راهپیمائی ها شرکت می کرد با همرزمان خود برادرش کریم قمری و مسعود قمری و پسر دائی خود و زن و بچه اش در تظاهرات خیابانی شرکت و هیچ بیم و ترسی در خود راه نمی داد تا این که صبح 22 بهمن وقتی که تهران سقوط کرد و به شهرها اعلام سقوط کردند این طوری که خودش اظهار کرده بود غسل کرده و با زن و بچه اش و مادر خداحافظی کرده و با برادرانش عازم خیابان ها شده و این طوری که برادرش کریم می گوید پس از خلع سلاح کلانتری سه شیراز با تظاهر کنندگان با اسلحه ای بدست آورده بود همراه آنها به سوی شهربانی حرکت و شعار سر می داده تا این که به جلو بانک ها می رسد و و آن ناجوانمردان او را مورد اثابت گلوله ظالمانه پهلوی قرار داده و تیری به قلبش اصابت و او را شهید می نمایند و وقتی که ما متوجه شدیم که درگیری بوجود آمده به بیمارستان ها رفته و اسم آن را پیدا نکرده همگی خانواده دنبال آنها می گردند تا این که برادرش کریم که نیز در پهلوی آن نشسته بود در بیمارستان و پدرش با دائی شهید با اتومبیل تمام بیمارستان ها را زیر پاگذارده تا به بیمارستان شیراز مراجعه می کنند معلوم شد که جسدش در سردخانه بود و از آنجائی که همیشه شهید بر طبق آیه قرآن زنده و جاودان است با تشریفات تظاهرات اسلامی مانند روز عاشورا به سوی دارالرحمه شیراز تشییع و بخاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی باد.

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: