يک روز آقا بيشتر نماز ميخواند، يک روز بيشتر قرآن ميخواند ...
اگر يک روز کاري ايشان را تعريف کنم، هر سه مورد را که ايشان براي ما
جوانان گفتهاند، در آن ميبينيم. ايشان حدود يک تا يکونيم ساعت پيش از
نماز صبح بيدارند که تهجد و عبادت شخصي ايشان است. روزهايش هم با هم فرق
ميکند، شبيه به هم نيست. ايام هفته فرق ميکند. يک روز آقا بيشتر نماز
ميخوانند، يک روز بيشتر قرآن ميخوانند، يک روز بيشتر دعا ميخوانند، يک
روز بيشتر ذکر ميگويند ...
بعدش نماز صبح را ميخوانند، ايشان نماز صبح را به جماعت ميخوانند
و کمترين جماعتشان، آن شخصي است که همراه ايشان است و بيشترينشان هم هر
کسي که توي آن ساختمان است، ميآيد. ايشان توي دفتر کارشان نماز ميخوانند و
همة کساني که صبح در محل کار هستند ـ اعم از پاسدارها و دفتريهايي که
آنجا هستند ـ نمازشان را با آقا ميخوانند.
ايشان هفتهاي سه روز را کوهنوردي ميکنند
بعد از نماز صبح، ايشان هفتهاي سه روز را کوهنوردي ميکنند و حداقل بين
چهلوپنج تا شصت دقيقه به سمت بالا حرکت ميکنند. اين مسير را حدود نيم
ساعت تا چهلوپنج دقيقه برميگردند.
بعضي از مواقع کوههايي دورتر هستند و براي اينكه به وضعيت کار ايشان لطمه
نزند، آقا آن ساعت که بايد تهجد و نماز و عبادت شخصي خودشان باشد را
ميآيند بيرون و در طول مسير عبادتشان را انجام ميدهند. پاي کوه که
ميرسيم، نماز را آنجا ميخوانيم. هنوز تاريک است و کسي بيدار نيست. يک
ساعتي که بالا ميرويم، هنوز آفتاب نزده است.
عمامه آقا در كوه، عمامه هميشگيشان نيست
وقتي ايشان برميگردد پايين، آدمهايي که نگاه ميکنند تعجب ميکنند، اهل
کوه تازه کوهنوردها را ميگويم، کوهنوردي که ميخواهد برود بالاي کوه،
آفتاب زده تازه حرکت ميکند، ميبيند مقام معظم رهبري دارد ميآيد پايين.
با خود ميگويند: ايشان کي رفته بالا که الآن دارد ميآيد پايين؟
آقا توي کوه عمامه سرش است، عمامه هميشگياش نيست؛ عمامهاي باريکتر و کوچکتر است.
بعضي مواقع هم بعضي جاها ايشان لباس شخصي ميپوشند؛ هميشه با آن لباس
نيست. شما عکسهاي آقا را در کرمان ديدهايد ديگر. در زلزلة کرمان، رئيس
جمهورمان چند بار رفت؟ رهبرمان چند بار؟ رهبر نظام سه بار در زلزلة کرمان
به مردم کرمان سر زد. در زلزلهاي که در بم آمده بود، براي جنازهها، حتي
خود آقا نماز خواند.
آقا اهل اين نيستند که وسط کار، کار را نصفه بگذارند
آن سه روز کوهنوردي وقتي از کوه پائين ميآيند، بعد وقت اداري کار ايشان
است و آن چهار روز ديگر را توي خانه ورزش ميکنند. اصلاً اهل اين نيست که
وسط کار، کار را نصفه بگذارد. هر کاري ايشان انجام بدهد کاملِ کامل است.
اصول آن کار را دقيقِ دقيق بلد است.
پس از ورزششان توي دفتر کار تشريف ميآورند. از اول صبح، بعضي مواقع ساعت
هفت ميرسيم سر کار، بعضي موقعها هفتونيم ميرسيم، بستگي دارد به آن کوه
و آن مسير.
از نظر امنيتي ما نميتوانيم از يک کوه استفاده کنيم؛ دشمن هم اينقدر
ميفهمد که به ما ضربه بزند. هرجا که کوه و بلندياي هست و توي تهران است،
آقا استفاده ميکند؛ از بيبي شهربانو شهرري گرفته تا تمامي نقاط کوههاي
سمت شمال تهران؛ توي ولنجک، کوه دربند و هر کوهي، اختصاصي نيست که ما يک
کوه خاصي را برويم؛ بله دو سه جاي اختصاصي هم داريم، آنجاها هم ميرويم.
اذان که بگويند، وسط سخنراني هم که باشند، قطع ميکنند و ميگويند اول نماز را بخوانيم
حفاظت از ايشان در عين حالي که خيلي سخت است، بچهها اين کار را انجام
ميدهند براي رضايت ايشان و رضايت مردم از ما. از ساعت هفت، هفتونيم،
ايشان در محل کار حاضر ميشون