آخرین اخبار
کد خبر: ۲۵۱۷
تاریخ انتشار: ۰۹ مهر ۱۳۹۰ - ۰۹:۰۱
دستگيري همكاران بي بي سي فارسي در تهران به مثابه شوكي بزرگ براي ماشين جنگ نرم دشمن عليه ايران عمل كرده است. اعلام غيرمنتظره خبر شناسايي و دستگيري اين افراد در حالي كه دولت انگليس تصور مي كرد توانسته در پوشش بي بي سي، يكي از امن ترين شبكه هاي جمع آوري اطلاعات را در داخل ايران ايجاد كند، نشان داد كه در واقع هيچ نوعي از امنيت و پوشش غير قابل كشف براي شبكه هاي مرتبط با بيگانه در داخل ايران وجود ندارد و دوران پنهان كاري طويل المدت به سر آمده است.

اگر موضوع را در بستر تاريخ نه چندان بلند حضور بي بي سي فارسي در فضاي رسانه اي فارسي زبان ببينيم، راحت تر مي توان فهميد كه چرا كشف اين شبكه يك حادثه به شدت تكان دهنده بوده، به گونه اي كه اگرچه بي بي سي ظرف دو هفته گذشته همه تلاش خود را كرده است تا با حداقل سر و صدا از كنار موضوع بگذرد، اما هر روز بيش از گذشته خود را درگير با مسئله مي يابد و اكنون دريافته است كه لاجرم بايد به شكنندگي وضعيت خود اعتراف كند.
بي بي سي فارسي روز نخست با دو هدف آشكار و پنهان راه اندازي شد. هدف آشكار دولت انگليس از اين اقدام آن بود كه با عرضه يك «كلاس» متفاوت از كار رسانه اي، در حالي كه طبقه متوسط جامعه ايراني سخت به دنبال دانستن است و اين وضعيت روز به روز تشديد مي شود، بر گرده اين نياز سوار شود و به تدريج با ايجاد نوعي مرجعيت فكري، تحليلي و اطلاعاتي براي بي بي سي، منبعي قدرتمند براي جهت دهي به فكر و رفتار مردم ايران بوجود بياورد كه خارج از هرگونه نظارت و كنترل -يا دقيق تر بگوييم كاملا تحت نظارت و كنترل اتاق هاي عمليات رواني سرويس هاي غربي- باشد. بنابراين، در يك جمله بي بي سي قرار بود در شرايطي كه جريان اصلاح طلب در داخل ايران رو به زوال است، به نوعي با به خدمت گرفتن چهره هاي رسانه اي اين جريان و نشاندن آنها در كنار ضد انقلاب تابلودار، جبهه سياسي جديدي ايجاد كند كه كاركردهاي جبهه قبلي را داشته باشد بي آنكه محدوديت هاي كار سياسي در داخل كشور آن را مقيد كند.
اما هدف پنهان تشكيل بي بي سي به همين ميزان و بلكه بيشتر اهميت داشت. بيش از يك دهه است كه سرويس هاي اطلاعاتي غربي سعي مي كنند از شيوه هاي سنتي كار اطلاعاتي و امنيتي كه مستلزم پنهان كاري و روي آوردن به عمليات ويژه مخفيانه است، فاصله بگيرند و عمليات اطلاعاتي را در پوشش هايي كاملا مدني ادغام كنند. فرمول اين كار همواره اين بوده است كه بايد شرايطي بوجود آورد كه عمليات اطلاعاتي يك پوشش واقعي داشته باشد نه پوششي ساختگي و جعلي كه بتوان با كنار زدن آن حقيقت موضوع را آشكار كرد. به عنوان نمونه، وقتي داستان پيچيده ايجاد سازمان هاي غير دولتي (NGO) را در ايران مرور مي كنيم همه قصه چيزي بيش از اين نيست كه پروژه هاي اطلاعاتي در پروژه هاي مدني به گونه اي ادغام شود كه ديگر نتوان آنها را از هم تفكيك كرد. برادران علايي در پوشش مبارزه با ايدز مشغول شبكه سازي از پزشكان و جمع آوري اطلاعات حساس از نهادهاي دولتي بودند. هاله اسفندياري تلاش مي كرد در قالب سفارش پروژه هاي تحقيقاتي و برگزاري كنفرانس هاي علمي شناخت آمريكايي ها از مكانيسم هاي سياست داخلي ايران را دقيق كند. كيان تاج بخش در پوشش سفارش پروژه هاي تحقيقات اجتماعي در صدد به دست آوردن نبض جامعه ايراني بود تا به سياست گذاري هاي نرم دولت آمريكا كمك كند. موسسه نظرسنجي آينده در ظاهر يك موسسه خصوصي بود كه خدمات افكار سنجي ارائه مي داد اما در واقع با چند لايه پوشش و پس ازگذر از چند واسطه، كاري كه مي كرد اين بود كه به سوال هاي موجود در ذهن تحليلگران اطلاعاتي غربي درباره گره ها و نقاط كور الگوي فكر و رفتار جامعه ايراني پاسخ بدهد.
در تمام اين موارد - و بسياري موارد ديگر از اين دست كه اينجا جاي بحث از آنها نيست- با يك الگوي واحد مواجهيم و آن هم اين است كه شيوه سنتي عمليات اطلاعاتي تغيير كرده و مرداني با پالتوهاي مشكي و كلاه هاي لبه دار، كه در بيغوله ها قرار مي گذارند -به عنوان نمادهاي سنتي عمليات اطلاعاتي- جاي خود را به نوعي كنشگران فعال داده اند كه سرويس دهي اطلاعاتي و عملياتي به كارفرمايان خود را با ابعادي از زندگي روزمره به نحو تفكيك ناپذيري در هم آميخته اند.
بي بي سي بنا بود در پوشش كار رسانه اي سه كاركرد پنهان مهم را عملي كند. نخست، جمع آوري و تحليل اطلاعات، دوم، شبكه سازي از نخبگان و سوم، پر كردن خلأهاي ايجاد شده در شبكه هاي سنتي ضدامنيتي. كاركرد اول اكنون نوعي وظيفه استاندارد براي همه رسانه هايي است كه داراي ارتباطات تعريف شده با دولت ها از جمله نهادهاي اطلاعاتي هستند و بي بي سي به عنوان رسانه اي كه رسما وابسته به دولت بريتانياست و حتي در مواردي با مجوز يك شوراي عالي رتبه، حق دروغ گفتن هم دارد، جزو اصلي ترين نهادهايي است كه در انگلستان خدمات جمع آوري و تحليل به سرويس هايي مانند MI6 ارائه مي كند. كاركرد دوم بويژه از اين رو اهميت دارد كه دولت هاي آمريكا و انگليس همچنان از يافتن يك سازوكار مطمئن براي گردهم آوردن گروه هاي مختلف اپوزيسيون و خط دهي مشترك به آنها عاجز مانده اند. بي بي سي اكنون چند سال است كه تلاش مي كند به بهانه كار رسانه اي سران گروه هاي مختلف ضد انقلاب را كنار هم بنشاند و الگوهاي فكري و عملي مشترك ميان آنها ايجاد كند. به عنوان نمونه در جريان درگيري اخير سپاه با پژاك، بي بي سي تلاش فراوان و نماياني كرد تا با استفاده از امكانات رسانه اي خود گروه هاي متعدد كردي را كه اغلب روابط خوبي هم با هم ندارند عليه سپاه متحد كند و جلوي ريشه كن شدن پژاك را كه اسراييلي ها سرمايه گذاري سنگيني روي آن كرده بودند بگيرد كه در اين تلاش ناكام ماند.
كاركرد سوم اما عملياتي تر است. در اين بخش، بي بي سي تلاش مي كند در مواقع اضطراري خدمات ويژه امنيتي به گروه هايي ارائه كند كه درمسير درگيري با نظام دچار تنگنا شده اند. مثال دم دست اين موضوع مجموعه اقداماتي است كه بي بي سي در ايام فتنه 88 در دستور كار خود قرار داد؛ اقداماتي كه هيچ توجيه رسانه اي نداشت و فقط به عنوان بخشي از عمليات خرابكاري در داخل ايران قابل فهم و تفسير بود. در موارد متعدد بي بي سي سعي كرد نقش شبكه پيامك را براي آشوبگران ايفا كند، تاريخ و مكان تجمعاتي كه هنوز برگزار نشده بود را به صورت رپرتاژ اعلام مي كرد، از كشته شده ها و قربانياني حرف مي زد كه حتي هرگز صحت ادعاهاي مطرح درباره آنها ثابت نشد و در كنار همه اينها هرگز حتي با هدف ظاهرسازي هم كه شده هيچ وقت سعي نكرد اطلاعات و استدلال هايي را كه نشان دهنده درستي مواضع جمهوري اسلامي بود پوشش بدهد.
بي بي سي براي رسيدن به اين اهداف آشكار و پنهان 3 راهبرد را در پيش گرفت:
1- در وهله اول بي بي سي سعي كرد -و هنوز هم به نحو رقت انگيزي سعي مي كند-كه خود را بي طرف نشان بدهد. ژست بي طرفي براي بي بي سي بسيار حياتي بود چرا كه نام اين شبكه با يك سابقه تاريخي به شدت منفي و نفرت انگيز از عملكرد دولت انگليس به مثابه خبيث ترين دشمن ملت ايران گره خورده بود و اين گره خوردگي امكان هرگونه مانور موثر روي ذهن جامعه ايراني را از آن مي گرفت. فتنه 88 نقاب اين بازي مسخره را به طور كامل از چهره بنگاه رسانه اي دولت انگليس كنار زد و به خوبي آشكار كرد كه گردانندگان بي بي سي همكاران همان مسلسل به دست هايي هستند كه به دستور آقاي جان ساورز در خيابان هاي تهران دانشمندان و دانشگاهيان را به رگبار مي بستند.
2- در گام دوم، بي بي سي اصرار داشت كه خود را يك رسانه پاك كه جز مناسبات حرفه اي چيز ديگري در آن جريان ندارد، جلوه بدهد. رسوايي هاي اخلاقي اخير در اين شبكه كه افكار عمومي فارسي زبان حساسيت ويژه اي هم به آن نشان داده اين ظاهرسازي را هم بي اعتبار كرده است. در همين يكي دو ماه گذشته معلوم شده پشت پرده ظاهر اتوكشيده و آرام گردانندگان بي بي سي بحران هاي روحي و اخلاقي حادي در جريان است كه عملا ماهيت اين رسانه را به نوعي بنگاه دلالي جنسي و مالي تبديل كرده است.
3- و نهايتا بي بي سي در تمام مدت سعي كرده خود را معتبر، دقيق و عميق نشان بدهد. صرف هزينه هاي كلان براي برنامه سازي و در اختيار گرفتن شبكه اي بزرگ از امكانات مادي و انساني كه از لندن تا واشنگتن و حتي تا درون كاخ سفيد را در بر مي گرفت -همان شبكه اي كه مصاحبه اختصاصي با باراك اوباما با لابي آن براي بي بي سي مهيا شد و بنا بود در آن مصاحبه كدهاي مهمي به جامعه ايراني القا شود- فقط توانست بخشي از مشكل بي بي سي در اين راه را حل كند اما مشكل بزرگتر كه ارتباط با داخل ايران و توان برنامه سازي درون جامعه ايراني بود همچنان پابرجا ماند. مديران بي بي سي براي حل اين مشكل به شبكه سازي پنهان و اعمال غيرقانوني در داخل ايران روي آوردند با اين تصور كه پوشش كار رسانه اي و مستند سازي مانع لو رفتن آن خواهد شد. اما اكنون و با متلاشي شدن اين شبكه و همچنين با جو سنگين ضد انگليسي كه در جامعه هنري و رسانه اي كشور پديد آمده، دورنماي خطري ويران كننده براي بي بي سي آشكار شده و آن هم اين است كه با قطع دسترسي هايش به داخل ايران در زماني كوتاه به شبكه اي شبيه تلويزيون بغداد در دوران صدام و يا شبكه تلويزيوني كنوني منافقين تبديل شود كه بدون دسترسي به هرگونه داده هاي واقعي از درون ايران صرفا توهمات خود را بازتوليد مي كنند.

نام:
ایمیل:
* نظر: