«فرزند كمتر، زندگي بهتر» از ابتدا شعاري غلط و بر اساس سياستهاي اشتباه بود؛ چرا كه اين شعار نتوانست سير حركتي زندگي مردم را به درستي تنظيم كند.
به گزارش
تنویر، كلاس بالاهاي بدون فرزند
«فرزند كمتر، زندگي بهتر» از ابتدا شعاري غلط و بر اساس سياستهاي اشتباه
بود؛ چرا كه اين شعار نتوانست سير حركتي زندگي مردم را به درستي تنظيم كند.
در واقع، با كم شدن تعداد فرزندانِ هر خانه و افزايش رفاه اقتصادي، وضعيت
زندگي مردم به مراتب بهبود يافت؛ به حدي كه ميزان رفاه و آسايش فرزند امروز
با فرزند دههي شصت يا هفتاد بسيار متفاوت است. افزايش رفاه اقتصادي به
تدريج سبب شد تا خانوادهها به تجملات و مصرفگرايي روي بياورند.
وقتي خانوادهاي بر اساس مُد روز زندگي خود را تزيين كند و به ديگران گوشزد
كند كه «سبك زندگي من بر اساس استفاده از كالاهاي لوكس و خارجي است» چگونه
ميتواند دست از تجملگرايي بردارد؟ چگونه ميتواند چشم از اجناس تزييني و
گرانقيمت با بِرَندهاي معتبر خارجي بردارد؟ سبك زندگي تجملي سبب ميشود كه
طرز فكر خانوادهها و زوجهاي جوان نيز به سمت رفاه بيشتر حركت كند و از
داشتن فرزند يا فرزندان بيشتر خودداري كنند؛ زيرا در اين صورت آسايش و
رفاه آنها به خطر ميافتد و احتمالاً سيري نزولي را طي ميكند.
به عبارت ديگر، زندگي تجملي طرز فكر انسانها را تغيير ميدهد و حتي سطح
تدبر آنها را در تدبير امور منزل كاهش ميدهد. متأسفانه در سالهاي اخير
زوجهاي جوان بسياري ديده ميشوند كه يكي از قراردادهاي اوليهي زندگيشان
نداشتن فرزند يا حداكثر داشتن يك فرزند است. چنين خانوادههايي، طرز فكر
اشتباه خود را به ديگران نيز تسري ميدهند؛ و اگر زن و شوهري را ببينند كه
دو يا سه فرزند دارند، ممكن است يا به تمسخر آنها بپردازند يا از نوع
زندگي آنها بسيار متعجب شوند. در زندگي تجملي و مصرفي امروز، فرزندآوردن
نوعي بيكلاسي و بيفرهنگي بهشمار ميآيد و اين يعني فاجعهاي وحشتناك
براي يك كشور!
خداوند دوست دارد بندهاش را زيبا ببيند!
انساني كه سير طبيعي زندگي را در چارچوب سنتها و قوانين الهي ميپيمايد،
گرايش به امور جمالي و زيبايي و زينتها دارد و ميكوشد تا آن را به نمايش
گذارد. بنابراين، نه تنها گرايش داشتن به تجملات و زيباييها و زينتها
امري طبيعي و مصداق شكر نعمت است، بلكه لازم است تا انسان اين تجملات و
زينتها را به نمايش بگذارد و با نهان كردن آن، كفران و ناسپاسي نورزد. از
اين رو پيامبر اكرم (ع) ميفرمايد : «همانا خداوند وقتي نعمتي به بندهاي
داد، دوست دارد اثر نعمتش را بر او ببيند . »
خداوند در آيهي 77 سورهي قصص دستور ميدهد كه براي رسيدن به آخرت و كمال
مطلق تلاش كنيد و با بهرهگيري از تمام نصيب و سهم خويش از دنيا، آن را
براي دستيابي به كمالات به كار گيريد؛ لذا به پيامبرش (ع) فرمان ميدهد:
«به هر چيزي كه خدا به تو عطا كرده، از قواي ظاهري و باطني و مال و ساير
نعمتهاي دنيا بكوش تا ثواب و سعادت دار آخرت تحصيل كني، و ليكن بهرهات را
هم از نعم الهي دنيا فراموش مكن.»
از نظر قرآن، همهي انسانها از نعمتهاي دنيا بهرهمند هستند؛ هر چند كه
در آخرت، تمام خوبيها و نعمتها از آن مؤمنان بهشتي است: «بگو اين نعمتها
در دنيا براي اهل ايمان است و خالص اينها (يعني لذات كامل) و نيكوتر از
اينها در آخرت براي آنان خواهد بود.» (اعراف، آيهي23) گرايش به زيباييها
و كمالات، گرايش طبيعي و فطري انسان است؛ اما آنچه در اين ميان به عنوان
آفت از آن ياد ميشود، افراط در تجملگرايي به شكل يك بيماري رواني و
ناهنجاري رفتاري است .
هميشه، آنچه از دوست رسد، نيكوست؟
تجملگرايي به معناي گرايش به تجملات، يكي از پديدههاي نابههنجار اجتماعي
و يك بيماري روانشناختي است. هرچند كه نميتوان آن را يك رذيلت اخلاقي
دانست، بايد اذعان كرد كه آثار آن از يك رذيلت اخلاقي در روحيهي فرد و
جامعه، كمتر نيست.
گرايش به تجمل يك امر طبيعي و فطري است؛ ولي مراد از تجملگرايي در اينجا،
شكل افراطي اين گرايش است كه پيامدهاي زيانباري را بر اقتصاد سالم
خانواده و جامعه بر جا ميگذارد و از مصاديق تبذير، اسراف و مانند آن
بهشمار ميآيد . در اين ميان برخي از مسائل وجود دارند كه يكي از علل به
وقوع پيوستن آنها تجملگرايي است. به عنوان مثال طلاق به عنوان آفتي در
خانوادههاي ايراني و افزايش سن ازدواج تا حدي ناشي از تجملگرايي است كه
بر نوسانات جمعيتي تأثيرگذار است.
وقتي طلاق مُد ميشود!
يكي از شومترين واقعيتهاي اجتماعي كه همواره خانوادهها را تهديد ميكند،
پديدهي طلاق است كه بيش از گذشته گريبانگير جوامع مختلف شده است.
متأسفانه افزايش آمار طلاق در ايران، زنگ خطرهاي جدي را بهصدا در آورده و
براي مهار اين معضل بايد به ريشهيابي مشكلات و چالشهايي پرداخت كه زندگي
مشترك را به بنبست ميرساند؛ حتي در ميان برخي خانوادهها و زنان و مردان
جوان، طلاق به نوعي مد تبديل شده است، كه جاي بسي درنگ و تأمل جدي دارد .
يكي از عمدهترين علل طلاق، ناآگاهي زوجين از حق و حقوق و تكاليفشان است؛
چرا كه اغلب پسران و دختران جوان به درستي نميدانند چه وظايفي را به عنوان
پدر و همسر برعهده دارند. از سوي ديگر، به دليل رشد سريع زندگي شهري و
تجملگرايي و دوري از زندگيهاي ساده و پرمحبت، توقعات اكثر دختران به سمتي
سوق يافته كه تصور ميكنند تحقق خواستهها و رؤياهايشان آن هم از اوايل
زندگي يك تكليف براي همسر آيندهيشان است. البته برخي پسران جوان نيز
گرفتار رؤياپردازيها هستند؛ حال آنكه تكاليف خود را هم بهخوبي
نميشناسند .
مسائل و مشكلات اقتصادي نيز يكي ديگر از عوامل طلاق در جوامع بهشمار
ميآيد. كمبود درآمد، بالارفتن سطح توقعات، تجملگرايي، تغيير سبك زندگي
به زندگيهايي پر از تجمل، مشكلات معيشتي و نبود توازن بين نيازها و سطح
توقعات با درآمد زوج در بسياري از موارد به طلاق و فروپاشي زندگيها
ميانجامد . همچنين به روز شدن مهريه، وجود پشتوانههاي مالي براي زنان
بهويژه زنان شاغل، افزايش حمايت نهادهاي اجتماعي از زنان مطلقه و موارد
مشابه به بخشي از زنان اطمينان ميدهد كه پس از جدايي ميتوانند زندگي كم
دردسر و امني داشته باشند و اين موضوع آنان را به سوي طلاق سوق ميدهد.
به همين خاطر است كه برخي نوعروسها و حتي دختران عقد كرده به محض بروز
كوچكترين اختلاف سليقه يا مشكلي راهي دادگاه ميشوند؛ در حالي كه حاصل اين
پيوند زناشويي معمولاً هيچ چيز نيست و در پارهاي از موارد فرزندي خردسال
به جا ميماند كه به جاي بازي و هياهوي بچگي، بايد فريادهاي پدر و مادر بر
سر همديگر را تحمل كند! اين زوجين پس از جدايي يا مجرد زندگي ميكنند يا
در صورت ازدواج، به دليل شكست ناشي از ازدواج قبلي و استرس و فشار رواني
براي ساليان سال بدون فرزند باقي ميمانند تا به قول معروف يكديگر را محك
بزنند و به اطمينان برسند، آيا حاصل چنين ازدواجي بيشتر از يك فرزند خواهد
بود؟
خطري بزرگ! افزايش سن ازدواج
خانواده نهاد اجتماعي است كه داراي امنيت فرهنگي، عاطفي و اخلاقي است؛ و در
صورتي كه خانواده تشكيل نشود، اين امنيت از بين ميرود و زمينه را براي
گرايش به انحراف ايجاد ميكند. جوانان امروز در سن اعتراضي هستند و از پند و
اندرز خسته؛ پس اگر بگوييم كه به واقعيتهاي زندگي، پول، تورم وگراني توجه
نكرده و ازدواج كنند، براي آنها خندهدار است. آسان گرفتن ازدواج
امكانپذير نيست مگر اينكه دولت، كاري در اين زمينه كند يا مسئولان و
افراد ذيربط با بودجهي كلاني كه در اختيار دارند، با يك برنامهريزي كلان،
دست جوانان را بگيرند. حرفِ تنها كمكي نميكند، وقتي كاري صورت نگيرد، با
اين رشد تورم در واقع فقط آب در هاون كوبيدن است.
يكي از مسائل مهم در اين سن، غريزهي جنسي است كه در صورت ازدواج نكردن،
بهشكل نابهنجاري پيش ميرود و باعث مشكلات اخلاقي، پزشكي، اجتماعي و غيره
ميشود و زندگي آيندهي جوان را بهمخاطره مياندازد. خانواده، نهاد
اجتماعي است كه داراي امنيت فرهنگي، عاطفي و اخلاقي است و در صورتي كه
خانواده تشكيل نشود، اين امنيت از بين ميرود و زمينه را براي گرايش به
انحراف ايجاد ميكند.
بايد بيان كرد كه با توجه به زمينهي خانوادگي، تربيتي و مستعد بودن، فرد
دچار آسيبهايي از جمله افسردگي، اعتياد، پرخاشگري و گرايش به جرم و جنايت
ميشود. يكي از آسيبهاي نامشهود، ولي مهم با افزايش سن ازدواج، كاهش سن
باروري بهويژه در خانمهاست. بهعنوان مثال خانمي كه در سن سيسال شروع به
انتخاب همسر ميكند و آقايي كه در سنين بالاي سيسال تازه به فكر ازدواج
كردن ميافتد، ميتوانند يك خانوادهي بارور با حداقل دو فرزند تشكيل دهند!
بهنظر بعيد ميرسد. متأسفانه حاصل ازدواجهاي اينچنيني يا بدون فرزند
بودن است يا حداقل يك فرزند اختيار كردن!
هشدار، كاهش رشد جمعيت جدي است!
در دورهي انقلاب و دفاع مقدس بنا به شرايط كشور، رشد جمعيت بالاي سه درصد
بود كه بعد از آن به دليل مسائل اقتصادي و رفاهزدگي و تجملگرايي غربي رشد
جمعيت كشور به 3/1 درصد كاهش پيدا كرده است . اگر رشد جمعيت كشور بهاين
ترتيب پيش رود، در سي سال آينده، جمعيت كشور پير، نسل جوان كاهش و رشد
جمعيت متوقف خواهد شد، كه مسلماً خطر بزرگي براي كشور است ! اين در حالي
است كه جمعيت، ركن قدرت و ملاك عظمت كشور است.
شوراي عالي انقلاب فرهنگي سند جامع و كاملي را تنظيم كرده است كه بسياري از
سياستهاي آن كنترل و تغيير جمعيت به سمت تشويق و ترغيب است كه بهزودي
اعلام خواهد شد .بايد رشد جمعيت كشور تا چشمانداز 1404 به دو درصد برسد.
البته بايد ذكر كرد كه تا پايان برنامه، بيشتر از دوازده سال باقي نمانده
است و درصد رشد جمعيت پايينتر از اين ميزان است .
الگوپذيري فانتزي از الگوهاي كاغذي
فرهنگ تجملگرايي و مصرفگرايي در بين خانوادهها در كشور نسبت به گذشته
بيشتر شده است؛ چنانكه افزايش روزانهي فروشگاهها و اماكن عرضهي
كالاها، ناشي از استقبال خريداران، مبيّن اين مسأله است. مصرفگرايي، يك
پديدهي جهاني است و تنها منحصر به جامعهي ما نيست؛ اما تغيير جهت فرهنگ
خريد و مصرف خانوادهها به سمت تجملگرايي، موضوع نگرانكنندهاي است.
برخلاف برخي تصورات، وضع اقتصادي مردم نسبت به گذشته بهتر شده است.
متأسفانه برخي افراد آنچنان دنبالهروي تجملات و توجه به ظواهر هستند كه
ترجيح ميدهند، گوشي همراه آخرين مدل داشته باشند، در حالي كه تغذيه يا
بهداشت دهان و دندان مناسب ندارند.
اين تناقض، ناشي از جا نيفتادن ريشهاي فرهنگ مصرف در جامعه است. در اين
ميان بهنظر ميرسد، تأثير چشمگير پيشرفتهاي تكنولوژيك در عرصهي
ارتباطات از قبيل اينترنت و ماهواره، در شكلگيري و ترويج فرهنگهاي
وارداتي در جوامع ديگر بهخصوص جوامع در حال پيشرفت مانند كشور ما و نيز
طراحي و ارائه نشدن الگوي مصرفي مناسب و مطابق با اعتقادات فرهنگي و مذهبي
از سوي مسئولان فرهنگي و رسانههاي ارتباطجمعي بيشترين نقش را در شيوع و
گسترش فرهنگ مصرفگرايي تجملي در كشور داشته باشند.
در آموزههاي ديني ما به صرفهجويي و سادهزيستي تأكيد شده، در حالي كه
برنامهريزي دقيقي براي اين آموزهها وجود ندارد. برنامههاي مسئولان
فرهنگي و رسانههاي ارتباط جمعي نظير تلويزيون بهراحتي قابل ارزيابي است.
معمولاً در خانوادههاي فيلمهاي تلويزيوني يا سينمايي، فرزندي وجود ندارد!
اگر وجود داشته باشد، يكي يكدانه است و در سنين بالا! متأسفانه در اكثر
موارد يك زوج در فيلمهاي ايراني هميشه بدون فرزند هستند و دغدغههاي مهم
ديگري در زندگي برايشان وجود دارد كه ديگر به فرزند آوردن فكر نميكنند.
نكتهي مهم ديگر اينكه در انتهاي فيلمهاي تلويزيوني و معمولاً آخرين قسمت
يك سريال بعد از طي كردن همهي مشكلات و حل كردن همهي گرفتاريها در
زندگي و رسيدن به خانه، ماشين و فلان و فلان، زوج تازه تصميم ميگيرند كه
براي فرزنددار شدن برنامهريزي كنند. حال بايد محاسبه كرد كه اين همه مراحل
در يك زندگي زناشويي، چندين سال به طول خواهد انجاميد و آيا حوصلهاي براي
فرزند وجود خواهد داشت؛ با اين همه خستگي ناشي از حل مشكلات زندگي.
الگوپذيري افراد جامعه از الگوهايي مانند مسئولان و چهرههاي سرشناس فرهنگي
و ورزشي يا هنري بايد زنگ خطري براي الگوهاي نامبرده باشد؛ چراكه وضعيت
موجود نشان ميدهد كه توجه به مصرف تجملي در بين همهي اقشار جامعه بهويژه
مرفهين نامبرده با گرايش شديدي مشاهده ميشود. وقتي يك شخصيت ورزشي يا
هنري تن به ازدواج و زندگي با تعهد متأهلي نميدهد و هر روز با يك مدل
ماشين، تلفن همراه، يك مدل مو يا لباس جديدي مشاهده ميشود، چگونه ميتوان
انتظار داشت چنين افرادي الگوي مناسبي براي جوان ايراني باشند؟
در موارد نادري هم كه ازدواج و پيوند خانوادگي شكل ميگيرد، تا ساليان سال
خبري از فرزند نيست و به عنوان يك افتخار از آن ياد ميشود كه مثلاً «ما
هنوز توانايي نگهداري از يك فرزند را نداريم!» يا اينكه «بايد تمام شرايط
را براي اين فرد جديد از جامعه فراهم كنيم، تا در آينده جايي در بين مردم
داشته باشد!» بهنظر ميرسد اين الگوها نميتوانند نقش مناسبي ايفا كنند و
تا اندازهاي بيمارگونه و غيرواقعي هستند!
عارضهي موجود، تقصير چه كسي است؟
عدهاي از كارشناسان اعتقاد دارند ترويج و تبليغ خواسته يا ناخواستهي اين
پديده در رسانه بهويژه صدا و سيما يكي از دلايل ازدياد و تكثير آن در
جامعه است . بااينحال، از سوي ديگر نميتوان رسانهي ملي و ديگر رسانهها
را در اين زمينه چندان مقصر دانست؛ چراكه بهعقيدهي برخي كارشناسان،
رسانهها اگرچه داراي نقش فرهنگساز هستند، در مواردي نيز دنبالهرو جامعه
بوده و از الگوهاي رايج در جامعه تغذيه ميكنند.
اگر بتوانيم در نقد رسانهي ملي و ديگر رسانهها كمي منصفتر باشيم چگونه
ميتوان گفت در اكثر قريب به اتفاق برنامهها از الگويي بايد استفاده كرد
كه مدتهاست در ميان عموم جامعه منسوخ شده و يا لااقل به مثابه يك ارزش،
اهميت خود را از دست داده است. نقش رسانهي ملي در اين زمينه بسيار بااهميت
و تعيينكننده است؛ اما اگر در اين زمينه قائل به عملكرد يكسويه و جداي
از اجتماع باشيم، بايد گسست ميان جامعه و رسانه را نيز انتظار بكشيم.
وقتي پديدهاي در جامعه بهشدت رواج داشته باشد و از سويي به همان شدت و
افراط در رسانهي ملي و ديگر رسانه صورت معكوس آن نمايش داده شده و اصرار
بر واقعي بودن آن گردد، مخاطبان به تدريج حس اعتماد و اطمينان خود را از
رسانه از دست ميدهند. به اينترتيب، نميتوان گفت كه رسانهي ملي در اين
زمينه ميتواند بهرغم وجود پديدهاي تا به اين اندازه رايج، يكتنه نقش
برهم زنندهي عرف و معكوسكنندهي ارزشهاي نادرست را بر عهده داشته باشد.
تجملگرايي در ايران داراي دلايلي است كه تا آن دلايل و عوامل، با قوت و
قدرت هر روز در حال تكثير و ازدياد باشند، نميتوان انتظار داشت كه
رسانهها و يا هر نهاد ديگري بهتنهايي از عهدهي حل و فصل آن برآيد.
رشد مصرفگرايي و رواج تجملگرايي در ميان طبقات مختلف جامعه، موضوع
نگرانكنندهاي شده كه توجه مسئولان و كارشناسان را به خود معطوف كرده
است. كارشناسان، واردات گستردهي كالاهاي مصرفي و تبليغات وسيع در مورد
آنان را از علل اصلي رشد مصرفگرايي تجملي و بيتوجهي به مسائل اصلي يك
زندگي خانوادگي ميدانند و خواستار طراحي و ارائهي الگوي مصرفي مطابق با
آموزههاي فرهنگي و اعتقادات مذهبي براي جلوگيري از شيوع تجملگرايي هستند .
در نهايت اينكه توصيهي دلسوزانه به خانوادههاي ايراني اين است كه خطر
كاهش رشد جمعيت را جدي بگيريد. زيبا بپوشيد و خانههايتان را زيبا كنيد؛
اما نه اينكه هدف و غايت زندگي خانوادگيتان را بر اساس تجملگرايي قرار
دهيد. ممكن است روزگاري برسد كه سرمايههاي ملي كشور ما يا همان جوانان به
قشري سالخورده و خسته تبديل شوند كه هيچ جايگزيني براي آنها وجود ندارد.
اسكندري فائزه
منبع: ماهنامه پيام زن – شماره 256
انتهاي پيام/