کد خبر: ۳۷۷۹۹
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۸
گفت: بابا این بار که مشهد بودم از امام رضا اجازه گرفتم گفت: اجازه چی؟ خجالت کشید و سرش را پائین انداخت گفتم: اجازه برای شهادت: گفت: آره! گفتم: وقتی آقا اجازه داده من کی ام مانعت بشم. برو بسلامت.

گفت: بابا این بار که مشهد بودم از امام رضا اجازه گرفتم
گفت: اجازه چی؟
خجالت کشید و سرش را پائین انداخت 
گفتم: اجازه برای شهادت:
گفت: آره!
گفتم: وقتی آقا اجازه داده من کی ام مانعت بشم. برو بسلامت.

***

پا که تو حرم امام رضا گذاشتیم، دستم را محکم گرفت و گفت دعایم میکنی؟

گفتم: چه دعایی؟

گفت: خودت بهتر میدونی!

بی اختیار رویم را به سمت گنبد آقا کردم و با تمام وجود گفتم خدایا من که میدانم رضا عاشق شهادت است اگر لیاقت دارد من سد راه او نباشم!


شهید رضا پور خسروانی
شهادت: 22/11/1364 – فاو ، عملیات والفجر 8

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: