کد خبر: ۴۰۰۲۲
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۴
مادرش میگفت ده سالش بود که با گریه از مدرسه اومد. گفتم چی شده؟ گفت من دیگه مدرسه نمی رم.خانم معلم ما بی حجابه!
فرمانده گردان تخریب کاکا علی
حسین ایرلو بچه تهران بود از ان داش مشتی ها.شده بود فرمانده تحریب لشکر المهدی. میگففت دوست دارک جوری شهید بشم که یک وجبم از من نمونه...تکه تکه شد.
بعد از حسین کاکا علی شد فرمانده تخریب.
دیدم بک لباس مندرس و کهنه به تن دارد. گفتم کاکا علی این چیه پوشیدی, زشته!
گفت لباس شهید ایرلوه!
گفتم حسین هیکلش دو برابر تو بود؟
گفت دادم خیاط برام اندازش کرده.
روی استین جای یک پارگی بود. گفتم این چیه؟
گفت جای ترکشیه که به بازوی ایرلو رفته. هر وقت خسته میشم. دلم می گیره سرم رو میزارم رو این پارگی اروم میشم!

 *****************

مادرش میگفت ده سالش بود که با گریه از مدرسه اومد. گفتم چی شده؟
گفت من دیگه مدرسه نمی رم.خانم معلم ما بی حجابه!
یه روز مهمان داشتیم و سفره پهن بود. کاکا علی به نماز ایستاد.مادر بزرگ گفت علی تو هم مثل همه اول ناهار بخور بعد نماز.
خندید و گفت چرا همه مثل من اول نماز نمی خونن بعد ناهار!

 *****************

تا اذان صبح جلسه طول کشید.صورتش بر افروخته بود. می درخشید گفتم وای کاکاعلی هم رفت.
رفت تجدید وضو کنه. اما نیامد.رفتیم دنبالش. کنار منبع اب جسدی بی سر افتاده بود. خودش بود کاکا علی...

 *****************

و در اخر خاطره ای از زبان کاکا علی...
در منطقه پنجوین عراق بودیم. نیمه شب صدایی می امد. خمپاره انداز را بیدار کردم و گفتم: «یه خمپاره منوری بزن، ببینم صدای چیه از ته دره میاد!»
خواب بود .اشتباهی خمپاره جنگی زد. دلم شور میزد گفتم بزن، باز اشتباه زد و بار سوم هم خمپاره جنگی زد. بیخیال شدم. هوا که روشن شد رفتم سمت دره. خمپاره ها روی یک کاروان مهمات عراقی ها افتاده و آن را منهدم کرده بود.


متن فوق گزیده ای از خاطرات شهیدعبدالعلی ناظم پور متولد سال 1340 در شهرستان جهرم است که در سمت فرمانده گردان تخریب لشکر 33 المهدی (عج) در عملیات کربلای 5 در مرز شلمچه در تاریخ 4 اسفند ماه 1365 به شهادت رسید..

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: