آخرین اخبار
کد خبر: ۴۱۱۵
تاریخ انتشار: ۰۴ دی ۱۳۹۰ - ۱۰:۳۶
جريان تجديدنظرطلب براي رسيدن به قدرت، گام اول را با هدف جلب آراي مردم با تخريب رئيس جمهور و دولت نهم برداشت. سياه نمايي از وضع موجود، بزرگ نمايي تهديدات خارجي و بزرگ نمايي برخي مشكلات داخلي از يك طرف و خود را ناجي كشور و ملت معرفي كردن از طرف ديگر مجموعه اقداماتي بود كه انجام گرفت تا مردم از اصولگرايان و كانديداي آنان رويگردان شده و به نامزد دوم خردادي ها رأي دهند. اين جريان براي رسيدن به ...

در تاريخ انقلاب اسلامي روزهاي فراواني يافت مي شود كه از آن با عنوان ايام الله و روزهاي حركت ساز و تعيين كننده ياد مي شود. به طور قطع 9 دي يكي از اين روزهاي با عظمت است. آنچه بر اهميت و عظمت حماسه 9 دي در سال 1388 مي افزايد و آن را نسبت به ديگر روزهاي تاريخي انقلاب اسلامي متمايز مي كند، در ذات و جوهره اين حماسه عظيم مردمي نهفته است كه بايد آن را با واكاوي شناخت. بدون ترديد، يكي از موضوعات محوري در فهم حماسه 9 دي، بررسي زمينه ها و علل شكل گيري اين واقعه تاريخي است و اين نوشتار به اين موضوع اختصاص دارد.

¤ عظمت حماسه 9 دي در كلام امام خامنه اي(مدظله العالي)

از منظر ولايت، حماسه 9 دي داراي عظمت و اهميت فراوان است و بر همين اساس، در تاريخ اين حماسه ماندگار خواهد بود. با مرور اجمالي بر فرمايشات رهبر معظم انقلاب اسلامي نسبت به اين حركت عظيم مردمي، بيش از 20 كليد واژه قابل استخراج است. كليد واژه هايي كه هر كدام نياز به بررسي و تحليل دارد و از طريق اين كليد واژه ها مي توان به جوهره اين حماسه جاويد براي فهم آن نزديك شد. برخي از اين كليد واژه ها عبارتند از: حركتي كه دست خداوند متعال آن را هدايت كرد، حركت ديني و اسلامي، نقش عاشورا در اين حركت، شناخت موقعيت، بصيرت، دشمن شناسي، حركتي خودجوش، حركت در فضاي غبارآلود، قله فراموش نشدني، كاري غيرمتعارف و معمول، روزي كه حجت را بر همه تمام كرد، نمايش آمادگي و سرزندگي مردم، حضوري مجاهدانه، عكس العمل مردم به فتنه گران و حركتي كه بيماري انقلاب را درمان كرد. تأمل در كليدواژه هاي ذكر شده نشان از عظمت حماسه9 دي سال 1388 دارد. مقام معظم رهبري از فتنه88 به عنوان يك بيماري ياد مي كنند كه با حماسه 9 دي اين بيماري از انقلاب و جامعه اسلامي دفع شد. شناخت اين بيماري تركيب گونه از چندين بيماري مزمن، در واقع شناخت زمينه ها و علل شكل گيري اين حماسه بزرگ است.

¤ فتنه 88 به مثابه يك بيماري

رهبر معظم انقلاب اسلامي از فتنه 88 به عنوان يك بيماري ياد كرده و در نشست با اعضاي ستاد 9 دي قريب به اين مضمون فرمودند كه فتنه 88 تنها آن چيزي نبود كه در خيابان ديده شد. اين فتنه مقدمات فراواني داشت. اهداف خطرناكي داشت. يك بيماري بود كه با اقدامات و حركات امنيتي هم نمي توانستيم آن را درمان كنيم. اين وضعيت يك حركت عظيم مردمي نياز داشت.

تشبيه فتنه 88 به يك بيماري و آن هم بيماري مزمن و خطرناك از سوي رهبر فرزانه انقلاب اسلامي، بيانگر عمق فتنه و پيچيدگي توطئه اي بود كه سال ها براي طراحي و عملياتي كردن آن تلاش شده بود و در نهايت اين توطئه بزرگ و پيچيده در بستر انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري اجرا شد. اگر حركت عظيم مردمي در نهم دي ماه سال 88 را حركتي موفق براي درمان اين بيماري بدانيم، بخشي از شناخت زمينه ها و علل شكل گيري حماسه 9 دي در گرو شناخت اين بيماري مي باشد، اما نكته اي كه بايد در نظر داشت توجه به نوع اين بيماري است. در واقع فتنه 88 نه يك بيماري ساده، بلكه محصولي از تركيب چند بيماري بود كه عوارض آن پس از انتخابات 22 خرداد سال 8831 آشكارا ملاحظه شد. بررسي و تحليل مجموعه حوادث تلخ و ناگوار پس از انتخابات در كشور كه چالش هاي امنيتي را براي نظام اسلامي به همراه داشت و امنيت ملي را نيز در معرض تهديد قرار داد، نشان مي دهد چالشگران نظام اسلامي با تركيبي عجيب و حيرت انگيز با انگيزه ها، گرايشات و سوابق سياسي- فكري غيرهمسو در گذشته، جبهه واحدي را عليه نظام اسلامي شكل داده و تحت عنوان مردم به دنبال رسيدن به مقاصد شوم خود هستند. در اين جبهه معارض با انقلاب و نظام اسلامي چند حلقه قابل ملاحظه و مطالعه است.

1- عناصر ميداني و كف خياباني شامل افراد بي بصيرت و فريب خورده تا تمامي جريان هاي ضدانقلابي شناسنامه دار و يا بدون شناسنامه از قبيل سلطنت طلبان، منافقين، گروه هاي چپ ماركسيستي، ملي گراها و ليبرال هاي غربگرا، بهايي ها و خانواده هاي معدومين، شيطان پرست ها و ...

2- بازيگران داخلي به صورت دو لايه آشكار و پنهان در پشت صحنه، شامل احزاب و گروه هاي دوم خردادي و برخي از شخصيت هاي با سوابق بارز انقلابي كه هر كدام به دليلي با فتنه گران همراه شدند.

3- بازيگران خارجي اعم از دشمنان شناخته شده مثل آمريكا، انگليس، رژيم صهيونيستي به همراه ضدانقلابيون خارج نشين، قرار گرفتن افرادي چون موسوي، خاتمي و كروبي در كنار دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامي و مقابله آنان با نظام اسلامي حكايت از پيدايي يك بيماري در جامعه اسلامي مي كند. در واقع آشكار شدن اين جبهه با مختصات مذكور به عنوان يك جبهه معارض و چالش ساز با هدف براندازي نظامي كه از نظر حضرت امام خميني(ره) حفظ آن از اوجب واجبات است، نشان مي دهد كه چگونه نظام اسلامي و جامعه اسلامي دچار بيماري شده است.

¤ چيستي و چرايي پيدايي فتنه

فتنه را تشبيه كرده اند به آن حالت، وضعيت و فضاي غبارآلودي كه به دليل غبارآلودگي ديد محدود مي شود و قدرت تشخيص كاهش مي يابد و بعضاً افراد به دليل تشخيص نادرست مرتكب اشتباه در رفتار مي شوند و اين اشتباه رفتاري در مواردي مي تواند خسارت هاي جبران ناپذيري در پي داشته باشد. در فضاي فتنه گون حق و باطل در هم آميخته مي شود و باطل حق نما شده و بالعكس برچهره حق غباري باطل نما مي نشيند. در چنين شرايطي، تشخيص حق از باطل و شناخت پيروان واقعي هر يك از ديگري دشوار مي شود. كساني بر روي صحنه فتنه 88 بازيگري كردند كه داراي سابقه حضور در جبهه انقلاب و نظام اسلامي بودند. در اين فتنه موسوي با هشت سال سابقه نخست وزيري، كروبي با هشت سال سابقه رياست مجلس شوراي اسلامي و چندين مسئوليت ديگر، آقاي خاتمي با هشت سال سابقه رياست جمهوري و چند مسئوليت ديگر و ده ها نفر ديگر كه در طي سه دهه حيات جمهوري اسلامي در پست ها و مسئوليت هاي كليدي و موثر نظام اسلامي از مقام وزارت و وكالت گرفته تا استاندار و فرماندار بازيگري كرده و براي رسيدن به مقاصد خود به مقابله با نظام اسلامي پرداختند، اما در كنار اين گروه، دو گروه بازيگر ديگر در عرصه فتنه فعال بوده و اين سه گروه در پيوند با يكديگر به صورت يك مثلث، جبهه واحدي را تشكيل دادند. اين دو گروه عبارتند از: 1- قدرت هاي سلطه گر و استكباري به همراه متحدين منطقه اي و عوامل داخلي آنها 2- اپوزيسيون داخلي به همراه جريان ضدانقلابي خارج نشين.

براي هر انسان كنجكاو و حساس نسبت به تحولات محيط سياسي در ايران اعم از انقلابي و غيرانقلابي، مذهبي و غيرمذهبي، شكل گيري و پيدايي چنين جبهه اي با سه گروه بازيگر ذكر شده، اين سوال را در پي دارد كه دليل همراه شدن گروه اول با سابقه انقلابي و دو گروه ديگر با سابقه دشمني و مقابله با انقلاب اسلامي چه مي باشد؟ آيا در گروه اول تحول و دگرديسي رخ داده و يا گروه دوم و سوم دست از دشمني با اساس انقلاب و نظام اسلامي برداشته اند.واقعيت اين است كه در ماهيت قدرت هاي استكباري و جريان هاي ضدانقلابي نه تنها هيچ تغييري حاصل نشده بلكه تضاد و دشمني آنان با اسلام، انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي بيشتر از قبل شده است. بنابراين بايد اين تغيير و تحول را در مواضع فكري و رفتاري گروه اول جست وجو كرد. گروه اول را مي توان همان گروهي ناميد كه پس از دوم خرداد 1376 با عنوان جبهه دوم خرداد سامان يافت و با زيركي خاص بر خود نام جبهه اصلاحات نهاد. مواضع اين جريان در قبال انقلاب اسلامي، نظام اسلامي، ارزش ها و دستاوردهاي انقلاب در طي دوره دوم خرداد به گونه اي بود كه مي توان براي آنها به جاي جريان اصلاح طلب، عنوان جريان تجديدنظرطلب را به كار برد؛ جرياني كه در مواضع اعتقادي، باورهاي ديني، آرا و انديشه هاي سياسي و همچنين عملكرد انقلابي خود تجديدنظر كرده و ديگر حاضر نيست در مسير انقلاب اسلامي و براي تحقق اهداف جمهوري اسلامي گام بردارد. از طرف ديگر اين جريان تجديدنظرطلب كه مسير خود را از مسير ملت انقلابي جدا كرده، حاضر به ترك صحنه سياست و پيشه كردن انزوا هم نيست. در دوره دوم خرداد اين جريان با نفوذ به ساختار قدرت و تسلط بر قواي مقننه و مجريه، تلاش بسياري كرد تا تحت عنوان توسعه سياسي و اصلاحات، تغييرات اساسي و بنياديني را در كشور انقلابي و اسلامي ايران رقم بزند. در دوره موسوم به دوره اصلاحات، اين جريان نه تنها نتوانست به اهداف خود برسد، بلكه با فاش شدن منوياتش و فرو افتادن پرده از چهره واقعي اش، مردم به آنها بي اعتنايي كرده و از قدرت سياسي اخراج كردند. رويكرد اين جريان به انتخابات رياست جمهوري دوره دهم به گونه اي بود كه فتنه 88 را به وجود آورد.

¤ بازگشت و تسلط به قدرت سياسي به هر قيمت

جريان تجديدنظرطلب با چند شكست پي درپي در انتخابات، براي حفظ موقعيت خود و ارتقا بخشيدن به اين موقعيت و تحقق اهدافش در ايران، به اين جمع بندي رسيده بود كه بايد در انتخابات رياست جمهوري سال 88 به هر شكل ممكن وارد قدرت شده و كار نيمه تمام خود در دوره موسوم به اصلاحات را تمام كرده و بر حركت هاي انقلابي با ماهيت اسلامي و ديني در ايران نقطه پايان نهد. اين رويكرد انتخاباتي جريان دوم خرداد بود كه زمينه هاي همراه شدن دو جريان ديگر شامل قدرت هاي استكباري و ضدانقلابيون با آنان را فراهم ساخت. در واقع آمريكايي ها، اروپايي ها و صهيونيست ها و تمامي جريان هاي ضدانقلابي، ملاحظه كردند، همان هدفي كه آنان در ايران تعقيب مي كردند، اكنون از سوي جرياني با سابقه انقلابي دنبال مي شود. اينگونه اين سه جريان با سوابق متضاد، جبهه واحدي را عليه جمهوري اسلامي تشكيل دادند و در بستر انتخابات دهم توطئه اي مشترك را طراحي كرده و به اجرا درآوردند. با توجه به اينكه برخي از نيروهاي گروه اول در نظام بوده و بعضاً همچنان داراي مسئوليت، پيوند بين اين گروه با دو گروه ديگر، امكان نفوذ و تأثيرگذاري دشمنان بر مسائل داخلي كشور را نسبت به گذشته به صورت قابل ملاحظه اي افزايش داد. اين وضعيت جديد كه در طول سال هاي بعد از انقلاب بي سابقه بود، همان حالت بيماري بود كه حادث شد و حوادث بعد از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري در واقع علائم، نشانه ها و عوارض اين بيماري بود. جريان دوم خرداد براي رسيدن به اهداف موردنظر، رهبري، نظام اسلامي و نهادهاي انقلابي به ويژه سپاه و بسيج را به عنوان مهم ترين مانع سر راه خود ارزيابي كرده و تنها راه عبور از اين موانع را همراه ساختن مردم با خود و مبارزه با نظام از موضع ملت مي دانست. براي تحقق اين امر، گام هاي سه گانه اي را در قالب سناريويي كه اساس آن از انقلاب هاي مخملين الهام گرفته بود طراحي و اجرا كرد. اسناد و مدارك فراواني وجود دارد كه در اين سناريونويسي عناصري از هر سه جريان شامل دوم خردادي ها، قدرت هاي استكباري و ضدانقلاب خارج نشين مشاركت داشته اند.

¤ گام هاي سه گانه براي كسب قدرت

گام اول: رسيدن به قدرت با رأي مردم

جريان تجديدنظرطلب براي رسيدن به قدرت، گام اول را با هدف جلب آراي مردم با تخريب رئيس جمهور و دولت نهم برداشت. سياه نمايي از وضع موجود، بزرگ نمايي تهديدات خارجي و بزرگ نمايي برخي مشكلات داخلي از يك طرف و خود را ناجي كشور و ملت معرفي كردن از طرف ديگر مجموعه اقداماتي بود كه انجام گرفت تا مردم از اصولگرايان و كانديداي آنان رويگردان شده و به نامزد دوم خردادي ها رأي دهند. اين جريان براي رسيدن به نتيجه قطعي در اين مرحله، سراغ ميرحسين موسوي كه داراي سابقه مثبتي در انقلاب بود و اقشاري از جامعه او را توانمند در اداره كشور مي پنداشتند، رفت. چهره پردازي از ميرحسين موسوي به گونه اي انجام گرفت كه براي برخي از هواداران اين توهم پيش آمد كه به طور قطع او برنده انتخابات خواهد بود.

گام دوم: رسيدن به قدرت با ابطال انتخابات

بر اساس سناريوي طراحي شده براي دستيابي به قدرت به هر قيمت، گام دوم در صورتي برداشته مي شد كه جريان دوم خرداد طبق گام اول موفق به پيروزي در انتخابات با كسب آراي اكثريت نشود. اين مرحله از سناريو با الگوگيري از انقلاب هاي مخملي طراحي شده بود و بر اساس آن نامزد شكست خورده در صحنه انتخابات مدعي تقلب در انتخابات شده و با هدف ابطال انتخابات؛ هواداران را به خيابان ها فرامي خواند. دوم خردادي ها كه از قبل به رأي نياوردن نامزد موردنظر خود اطمينان داشتند، از سال 1387 مقدمات لازم براي برداشتن گام دوم پس از برگزاري انتخابات را فراهم ساخته و براي اجراي اين گام زمينه سازي كردند. بحث هاي مربوط به سلامت انتخابات، تشكيل كميته صيانت از آرا، شبكه سازي هاي اجتماعي و هويت بخشي به هواداران با نمادهايي از قبيل رنگ سبز، ميتينگ هاي تبليغاتي و طرح شعارهايي از قبيل، اگر تقلب نشه، ميرحسين رئيس جمهور مي شه و ... همگي با آماده كردن زمينه هاي لازم براي لشكركشي هاي خياباني براي اعمال فشار به نظام براي ابطال انتخابات بود. طراحان اين سناريو بر اين باور و اعتقاد بودند كه چنانچه با حضور هواداران در خيابان ها و آنها را اكثريت ملت معرفي كردن، موفق به ابطال انتخابات شوند، پيروزي آنان در انتخابات مجدد با ساز و كارهاي جديد كه از سوي خود آنان ايجاد مي شود، قطعي خواهد بود.

گام سوم: نافرماني مدني با نامشروع دانستن دولت

گام سوم در صورتي برداشته مي شد كه نظام در برابر خواسته تجديدنظرطلبان مبني بر ابطال انتخابات مقاومت كرده و آن را نپذيرد. بر اساس اين گام، در اين مرحله استمرار لشكركشي هاي خياباني و كشاندن آن به تمامي شهرهاي كشور و فراگير كردن نافرماني مدني در نظر گرفته شده بود، با اين توجيه كه دولت با رأي كثيف و ناسالم به دليل تقلب در انتخابات به قدرت رسيده، نامشروع است و بايد ساقط شود.خطبه هاي رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در روز جمعه 29 خرداد 1388 نشان داد كه نظام اسلامي قصد باج دهي به هيچ كس را ندارد و در برابر جريان توطئه گر با تمام توان خواهد ايستاد. در چنين شرايطي حوادث پس از انتخابات از قبيل درگيري ها و ناآرامي ها رخ داد. سه جريان به هم پيوند خورده با كمك رسانه هاي استكباري و صهيونيستي، تلاش كردند كه در اين صحنه ملت را يك طرف و حكومت را طرف ديگر معرفي كرده و اينگونه القا كنند كه اكنون اين مردم ايران هستند كه در برابر نظام ايستاده و به آن معترض هستند. سكوت برخي از خواص، به جرياني كه باطل بود و عليه نظام اسلامي با كمك دشمنان خارجي و تمامي ضدانقلابيون چنين توطئه پيچيده اي را به اجرا در آورده بود، بسيار كمك كرد.

¤ حماسه نهم دي فتنه گران را شكست داد

فتنه گران كه تصور مي كردند نظام در نهايت جز عقب نشيني و پذيرش خواسته آنان هيچ راه ديگري ندارد، روز به روز بر فشارهاي خود افزوده و از هر ابزاري براي پيشبرد منويات خود استفاده مي كردند. پروژه هاي كشته سازي و متهم ساختن نظام به فساد و سركوب ملت و برخوردهاي خارج از قانون با متهمان و بازداشتي ها براي مشروعيت زدايي از نظام بخشي از اين اقدامات بود. سخنراني هاي بصيرت افزاي رهبر فرزانه انقلاب نسبت به اين حوادث و توطئه پيچيده دشمنان و از وقايع رخ داده و شرايط ايجاد شده با عنوان فتنه ياد كردن از يك طرف و ماهيت حوادث و وقايع رخ داده در روزهاي بعد از انتخابات به ويژه در 30 خرداد، روز قدس، روز 13 آبان، روز 16 آذر و به ويژه در روز عاشوراي حسيني، ملت مسلمان و انقلابي ايران را به صورت معجزه آسا به خروش آورد و اين خروش انقلابي ملت در قالب حماسه ماندگار 9 دي تجلي يافت. مرگ فتنه گران در نهم دي رقم خورد. فرياد هاي ملت ايران در 9 دي عليه فتنه گران به گونه اي رسا و شفاف بود كه هيچ كس نتوانست دست رد زدن ملت ايران به سينه فتنه گران را انكار كند.

نام:
ایمیل:
* نظر: