کد خبر: ۴۹۴۵۰
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۷
علی اکبر فرمانده سپاه میمند بود. روزی آمد و گفت: «سریع بلند شوید، باید به ماموریت برویم.» - ماموریت چی هست؟ - «برویم می فهمید.» ما را به یکی از روستاهای اطراف برد، کنار یک زمین کوچک در میان خانه های ده! زمین مال بیوه زنی با چند بچه قد و نیم قد بود.
ماموریت ده روزه

علی اکبر فرمانده سپاه میمند بود. روزی آمد و گفت: «سریع بلند شوید، باید به ماموریت برویم.»
- ماموریت چی هست؟
- «برویم می فهمید.»
ما را به یکی از روستاهای اطراف برد، کنار یک زمین کوچک در میان خانه های ده! زمین مال بیوه زنی با چند بچه قد و نیم قد بود. بنده خدا به سپاه مراجعه کرده و گفته بود که چیزی ندارم که در این جا سر پناهی برای بچه هایم بسازم.
علی اکبر گفت: «ما حتما باید در اینجا اتاقی برای این ها بسازیم.»
- اولا ما ابزار و وسایل بنایی نداریم، ثانیا کار ما چیز دیگری است، اصلا بنایی و عملگی بلد نیستیم.
- « سپاه کاری به این حرف ها ندارد، ما باید وظیفه مان را انجام بدهیم. ابزار و وسائل هم خودم تهیه می کنم، این خانه باید ظرف ده روز ساخته شود، تا این زن بچه هایش این زمستان بی سر پناه نباشند.»
رفت شهرداریوسایل شن و ماسه وسیمان گرفت. بعد همخودش مثل یککارگر دست ها را بالا زده و ده روزه برای آن زن بی سرپناه اتاقکی ساخت.

شهید علی اکبر حبشی در سال 1337 در فیروز آباد به دنیا آمده است.وی ازجمله فرمانده گردان امام علی(ع) در لشکر 19 فجربوده است. که در تاریخ 3 اسفند ماه سال 1365 درشلمچه عملیات کربلای 5 به فیض عظمای شهادت رسیده اند.
/224224
مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: