با شكست صدام رسالتها بپايان نميپذيرد رسالت ما طولاني است و بايد كلمه لااله الا الله را تحقق بخشيم
وصيت نامه احد طاهري پور
بسمالله الرحمن الرحيم
الا تنضرو ايمذبكم عذابا اليمه و يستبدل قوما غيركم و لا تضره شيئا والله علي كل شئي قدير.
بدانيد كه اگر در راه دين خدا براي جهاد خارج نشويد خدا شما را به عذابي دردناك معذب ميسازد و خدا قومي ديگر بجاي شما برميگمارد و شما بخدا زياني نرسانيدهايد بلكه خود را زيانكار ابدي ساختهايد و خدا برهر چيز تواناست.
اي خدا. عاشقانت به شب در محراب عبادت سراپا عجز و نياز و فري را زند و به هنگام روز شير بيشه شجاعت ديده قلبشان نگران جمال يار و جانشان محو ديدار دوست و دلشان از غم هجر كوي معشوق محزون است اگر اجل مقدر نبود يك لحظه روحشان در كالبد مادي قرار نميگرفت. آري عشق به رضوان و خوب از عذاب يكباره بين جان و تنشان جدائي ميانداخت. خدايا كدام جستجوگر به جستجويت برخاست و ترا نيافت و كدام عاشق دلباخته بدرگاه لطفت آمد و به وصل تو نرسيد آنان كه در اين درياي پرخروش حيات به جستجويت برخواستند ترا يافتند و آنانكه به عشق ديدرات با پاي دل بسويت آمدند، با ديده جان به ديدارت نائل شدند. بارالها اين زره بي مقدار نيازمند سراپا پر از عيب اين اسير هواي، اين عمر بر باد داده، و روز و شب خود را تباه كرده و دل به زخارف دنيا بسته و بال و پر از بار گناه شكسته را از آلودگي نجات بخش و از اين منييت و خوديت خطرناك نيستم كرده و بارساندن به مقام فناي در عشقت هست كن و مرا از درگاه لطفت مران و از عنايت و رحمتت محروم مگردان.
عزيزان، من تا بحال وصيتنامههاي متعدد نوشتهام ولي بعد از برگشتن از جبهه آنها را پاره پاره ميكردم ولي اينبار كه براي دفاع از اسلام و جمهوري اسلامي از خانه خارج ميشوم و پا در چكمه ميكنم روحم از شدت ميسوزد، قلبم ميخروشد، احساسم شعله ميكشد و بندبند وجودم از شدت درد صيحه ميزند اظهار ميكنم كه در اين دنيا ديگر جاي من نيست، با همه وداع ميكنم و ميخواهم فقط با خداي خود تنها باشم، خدايا بسوي تو ميآيم از عالم و عالميان ميگريزم تو مرا در جوار رحمت خويش سكني ده.
برادران: من ميخواهم كه از آن سرباز اسلام در زمان (پيغمبر) درس بگيرم و هدف و انگيزه او را دنبال كنم كه زماني در روبروي امپراطوري ايران قرار گرفت، امپراطور ايران به او گفت، شما عربها چه ميخواهيد و براي چه مي جنگيد و هر روز عدهاي را به كشتن ميدهيد او در جواب فرمود كه ما نه براي خاك ميجنگيم و نه براي آب، ميجنگيم و نه براي كشورگشايي ميجنگيم و نه براي رياست ميجنگيم و ... گفت پس براي چه ميجنگيد جرج العباده من عباده العباد الي عباده (براي اينكه بندگان خدا را از چنگال بندگان نجات دهيم و بسوي بندگي خدا سير دهيم. آري هدف و استراتژي ما هم بايد همين باشد كه در هرجا و در هر مكان بندگاني را ديديم كه در زير يوغ استعمار بندگان ديگرند نجات دهيم و بسوي بندگي خدا سير دهيم.
با شكست صدام رسالتها بپايان نميپذيرد رسالت ما طولاني است و بايد كلمه لااله الا الله را تحقق بخشيم. عزيزانم ما يك بار بيشتر از مادر متولد نميشويم و فقط يكبار ميميريم و حتما هم ميميريم پس چه بهتر كه اين مرگ در راه خدا باشد. نترسيد از مرگ نهراسيد زيرا كه اين مرگ فقط نقل مكانيست.
گر مرگ رسد چرا هراسم كان راه بتست ميشناسم
اين مرگ نه باغ و بوستانست كوه راه سراي دوستانست
تا چند كنم ز مرگ فرياد چون مرگ از اوست مرگ من باد
گر نگرم آنچنان كه رايست اين مرگ نه مرگ نقل جايست
از خورد گهي بخوابگاهي از خوابگهي به بزم شاهي
خوابي كه ببزم توست راهش گردن نكشم ز خوابگاهش
چون شوق تو هست خانه خيزم خوش خسبم و شادمانه خيزم.
و اگر خدا بخواهد كه شما بميريد مرگ به سراغ شما خواهد آمد و نميتوانيد از مرگ فرار كنيد (اين ماتكونوا يدرك كم الموت ولو كنتم في بروجمسيده (هركجا باشيد مرگ بسراغ شما خواهد آمد اگرچه در محكمترين برجها پنهان شده باشيد.) ولي اگر خدا نخواهد كه شما بزودي بميريد اگر شما را در آتش بياندازند نميسوزيد همچنانكه حضرت ابراهيم (ع) نسوخت چون مصلحت خدا در اين بود كه ابراهيم زنده بماند و رسالتش را بپايان رساند فقلنا يا نار كوني برد او سلاما علي ابرهيم) و خدا ميفرمايد: كه ما به آتش گفتيم ك اي آتش سرد و سلامت باش بر ابرهيم. پس خيال نكنيد كه هر كه به جبهه ميرود فورا كشته خواهد شد و اما پدر و مادر ميدانم كه در اين مدت عمر فرزند خوبي براي شما نبودم شرمندهام، از شما ميخواهم كه در جشن شهادتم گريه نكنيد تا شايد بتوانم اينبار چهره شرمنده خود را با خون سرخم بپوشانم، اميدوارم كه مرا ببخشيد و براي من طلب آمرزش كنيد تا شايد خداوند گناهان مرا ببخشد. از تو برادرم ميخواهم كه تقوا پيشه كنيد و دل بدنيا نبنديد چون قرآن كريم ميفرمايد. و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب و اگر تقوا پيشه خود سازيد خداوند از جاهايي براي شما روزي ميفرستد كه حساب آن را نميكرديد و از شما خواهرانم ميخوام كه زينبوار در عزايم صبور باشيد و تنها كلمه انا لله و انا اليه راجعون و الهي رضا برضاءك را برزبان داشته باشيد كه خدا با صابران است.
شهید احد طاهری پور در سال 1340 در شهرستان کازرون به دنیا آمد. وی از فرماندهان گردان حضرت زینب(سلام اله علیه) بوده است که در 12 فرودین سال 1364 به شهادت رسیده است.