کد خبر: ۷۹۹۷۲
تاریخ انتشار: ۲۸ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۰:۲۵
روز سه شنبه 25 اسفند ماه سال 1394 با هزار امید به شوق دیدن لبخند این عزیزان بر نامه جنگ شادی با حضور همسران و فرزندان شهدای سراوان و مدافع حرم برگزار گردید.

 به گزارش ستاد حفظ آثار 15 هزار شهید استان فارس ، روز سه شنبه 25 اسفند ماه سال 1394 با هزار امید به شوق دیدن لبخند این عزیزان بر نامه جنگ شادی با حضور همسران و فرزندان شهدای سراوان و مدافع حرم برگزار گردید.

برای نشاندن لبخند بر لبان آنها که همه هستی شان را برای آرامش خاطر این روز های من و تو دادند انجام هیچ کاری نمی تواند جواب گوی حال این روزهای تنهایی شان باشد .

سکوت وسنگینی فضای ابتدای مراسم کمی نگرانمان کرد.اما به لطف خدا کم کم با شعر ها ، صدا گذاری و طنز نشانه هایی از لبخند را روی لبانشان می دیدیم. در همین حین آقای خلیلی خواننده معروف شیرازی با ترانه ی یار شیرازی ، بغض جا مانده در گلوی همسران شهدا را به دانه های اشکی بدل کرد که آرام آرام روی گونه هایشان می غلتید. گویی با این ترانه خاطرات عزیزانشان تداعی می شد.

حال و هوا کم کم عوض شد همه چیزی داشت به آن سمتی پیش می رفت که خستگی این روز ها را به شوق دیدن آن تحمل کرده بودیم.

بعد از صرف شام یک دور همی دوستانه با حضور همسر شهید محمد جواد روزی طلب برگزار شد. کسی که تمام این روزها را پشت سر گذاشته بود روزهایی که تازه باید به تنهایی بار یک زندگی را به دوش می کشید و با چنان غرور و صلابت از روزها ، ماهها و سال های گذشته اش می گفت که به حالش غبطه می خوردیم. از درد و دل خانواده های شهدا می شد فهمید که چقدر سخت است برای ما عمل به حرف های که گفتنش خیلی راحت است. همسرانی که تازه چند سال از زندگی مشترکشان گذشته و مانده اندبا یادگاری از او که باید جای خالی پدر را نیز برایشان پر کنند.

چه احساس غروری می کردیم پای صحبت های دختر شهید عبدالله اسکندری؛

دختری که حالا برای گرفتن جسد پدر باید دلار بدهد اما خیلی مصمم ایستاد و آنچه در راه خداوند داد را پس نگرفت. آنگاه که رهبری تصمیم شان را فهمیدند این روحیه ایثار و از خود گذشتگی را تحسین کردند. هر گوشه از مراسم برایم حال و هوایی داشت کودکانی که فقط در آغوش مادر آرام می گرفتند وحالا تمام تکیه گاهشان بعد از پدر، مادریست که می سوزد تا فرزندانش را آن گونه که باید بسازد . همسری که ذره ای شک و پشیمانی در کلامش نبود تمام حرفش این بود که برای حضرت زینب  هیچ تمام هستیش را میدهد الگویش حضرت زینب بود و صبر زینبی ، و همین کافی بود تا لحظه ای هم حتی برای آنچه که داده بی تابی نکند.

نشاندن لبخند بر لبان آنها که همه هستی شان را دادند

بچه ها در شهر بازی مشغول بازی شدند چقدر صدای خنده هایشان آراممان می کرد دوست داشتم ساعت ها بنشینم و فقط خیره شوم به چهره های که شاید بعضی هاشان ماه ها بود لبخندی روی آن نقش نبسته بود اما چه حیف که زمان بیش از این اجازه نمی داد. آن شب تمام شد با صدای خنده های که هنوز در گوشم طنین می اندازد بی شک این لحظات مدیون زحمات بسیار دوستان خادم الشهدا بود.

/224224

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: