انفجار
دفتر نخست وزيري در ساعت سه بعد از ظهر هشتم شهريور 1360 رخ داد كه سبب
شهادت و مجروحيت شهيد رجايي و باهنر و تعدادي ديگر از اعضاي نخست وزيري شد.
اين حادثه داراي ابعاد وسيع و عميقي بود كه اثرات آن هنوز باقي است. به
گونه اي كه ماجراي آن از پيچيدگي خاص امنيتي - سياسي برخوردار شد كه به
آساني نمي توان زواياي پيچيده آن را تشريح و تحليل كرد. آنچه كه مسلم شده
اين است كه اين فاجعه يك پرونده قطور و حجيم را به خود اختصاص داده و عوامل
متعددي در آن دخالت داشته اند. اكنون سي سال از آن روزگار پرالتهاب مي
گذرد و اين واقعه مهم و كم نظير در رويدادهاي تاريخ معاصر ايران همواره در
پيچ و خم هاي سوالات و ابهامات زيادي باقي مانده است مانند اينكه، چه جريان
هايي در اين حادثه دخيل بوده اند؟ طرح و سناريوي تنظيم شده دشمن در اين
رابطه چه بوده؟ عوامل موثر و مقصر در عدم رسيدگي اين پرونده، چه كساني بوده
اند؟ چرا پرونده در ابهام باقي ماند؟ چرا و چگونه پرونده مختومه شد؟ آيا
فقط در زمان جنگ مختومه شد يا اينكه پس از جنگ بايد رسيدگي مي شد؟ توضيح و
تشريح چنين سوالاتي در اين مختصر نمي گنجد، اما نگاهي گذرا به مهم ترين
محورهاي مرتبط با اين حادثه تا حدودي مي تواند راه گشا باشد.
1- اولين عنصر دخيل در اين فاجعه سازمان منافقين بود كه با سازماندهي
يك گروه با نام «نفوذي» شكل داده بودند و «مهدي افتخاري» در رأس اين مجموعه
قرار داشت كه با نفوذي ها مرتبط بود. «سعيد شاهسوندي» يكي از عناصر جدا
شده از اين گروهك تروريستي در مصاحبه اي ادعا مي كند: «مهدي افتخاري مسئول
بخش نظامي- امنيتي سازمان هست، در آن ايام، مسئول بخش نفوذي ها بود.
اينهايي كه در ارگان ها نفوذ كردند در ارتباط مستقيم با مهدي افتخاري
هستند.»
در واقع مسئول بالاتر «مسعود كشميري» عامل بمب گذار در نخست وزيري،
مهدي افتخاري بوده است كه در سازمان منافقين، هيچ گاه در جلسات علني شركت
نمي كرده و ناشناخته و پنهان مي مانده است، بيشتر در حاشيه ها فعاليت مي
كرده است و رهبري و هدايت نفوذي ها را عهده دار بوده است. سعيد شاهسوندي كه
سال ها با كشميري حشر و نشر داشته و مدتي در تركيه با يكديگر زندگي مي
كردند در خصوص عملكرد كشميري مي گويد: «يك طرح اطلاعاتي را راه انداخت و
بسياري از سران رژيم را دعوت كرد و گفت كاري كنيم كه جلوي «نفوذي ها» را
بگيريم و آنها را شناسايي كنيم. در حالي كه خودش بالاترين نفوذي بود و اين
طرح را مي داد و طبعاً هيچ كس جز خودش مسئوليت اين طرح را برعهده نمي گرفت و
به اين ترتيب اگر مزاحميني بودند كه ممكن بود نسبت به او حساسيت داشته
باشند تحت عنوان نفوذي ممكن بود آنها را از قسمت هاي مختلف حذف كند و در
عين حال جايگاه خودش را مستحكم تر كند.»
2- سرهنگ «مهدي كتيبه» در خاطراتش از چگونگي ورود و نفوذ كشميري به
نخست وزيري چنين مي گويد: «در اواخر سال 57 از طرف نخست وزيري، عده اي را
براي حفظ اسناد و مدارك سري و طبقه بندي شده به ارتش مأمور كردند، از جمله
اين افراد آقاي كشميري بود كه با دست خط رسمي رئيس دفتر نخست وزير وقت به
ارتش معرفي شده بود تا حفاظت از اسناد و مدارك نيروي هوايي را برعهده
بگيرد، بدين ترتيب ايشان كليه اسناد سري و طبقه بندي شده نيروي هوايي
ضداطلاعات و حفاظت اطلاعات آن نيرو را در اختيار گرفت. ايشان تا كمي قبل از
انفجار نخست وزيري در نيروي هوايي بود و با آقاي «محمد رضوي» و آقاي
«داداشي» - كه آنها از نخست وزيري معرفي نامه داشتند و در ستاد مشترك
فعاليت اطلاعاتي و ضداطلاعاتي انجام مي دادند- همكاري داشت. البته فعاليت
هاي آنها هيچ ارتباطي با اداره دوم نداشت، يعني در حاشيه كار ارتش، يك سري
فعاليت هايي داشتند. حالا گزارش كارشان را به چه كسي مي دادند و فعاليت شان
زيرنظر چه مقامي بود، من اطلاعي ندارم. آقاي كشميري به اين صورت وارد
تشكيلات نظامي شد و بعد از مدتي كارش را در نيروي هوايي رها كرد و به شوراي
امنيت رفت ولي ارتباط خود را با كساني كه در اداره دوم و ستاد مشترك مأمور
از نخست وزيري بودند حفظ كرد، اما بيشتر وقت ايشان در شوراي امنيت صرف مي
شد، وظيفه كشميري در جلسات شوراي امنيت اين بود كه از كليه مذاكرات يادداشت
برداري كند و براي آنها كه بايد در جلسه شركت كنند، دعوت نامه بفرستد،
ايشان قيافه حق به جانبي داشت، با ريش محرابي قشنگ و صورت سرخ و سفيد موجه
كه هر كسي ايشان را مي ديد، فكر مي كرد كه حتي نماز شبش ترك نمي شود. با
ظاهري كه روحانيت و نورانيت از آن مي باريد!
3- دفتر نخست وزيري محل برگزاري جلسه شوراي امنيت نظام بوده كه با حضور
رئيس جمهور، نخست وزير، مسئولان رده بالاي ارتش، سپاه، ژاندارمري و
شهرباني و ساير نيروهاي امنيتي برگزار مي شده است و حدود چهارده نفر در اين q طD%ط¯ط§ظٹ ط¯ط±ع¯ظٹط±ظٹ ط¨ط§ظ¾عکط§ع©-ط´ظ‡ط¯ط§ظٹ ط¬ظ‡ط±ظ…ظٹ-طھط´ظٹظٹط¹ ظ¾ظٹع©ط±-طھظٹظ¾ 33 ظ‡ظˆط§=' > پ كر9 q Xي#amp\www\tanvir_inserter\add_body\body.txt g ( 9 X‰%~%‡ظ„ط§ع©طھ ط±ط³ظٹط¯ ime™ ( Xâ#ظ‡ ط§ظٹ ط§ط² ظ…ط±ط¯ظ… ط¯ط± ط±ط§ظ‡ظ¾ظٹظ…ط§ظٹظٹ ط¨ط²ط±ع¯ 16 ط´ظ‡ط±ظٹظˆط± ظپط±ظٹط§ط¯ ظ…ظٹ ط²ط¯ظ†ط¯: ظپط±ط¯ط§ طµط¨ط ط¯ط± ظ…ظٹط¯ط§ظ† عکط§ظ„ظ‡ . ™ ™ y%ظ‡ ط§ظٹ ط§ط² ظ…ط±ط¯ظ… ط¯ط± ط±ط§ظ‡ظ¾ظٹظ…ط§ظٹظٹ ط¨ط²ط±ع¯ 16 ط´ظ‡ط±ظٹظˆط± ظپط±ظٹط§ط¯ ظ…ظٹ ط²ط¯ظ†ط¯: ظپط±ط¯ط§ طµط¨ط ط¯ط± ظ…ظٹط¯ط§ظ† عکط§ظ„ظ‡ . 1 ™ pF% \z%ذè#0$ گذشت d`=9 1 hI%amp\www\tanvir_inserter\add_body\body.txt ط( 9 ~%h|%پط§ط±ط³